🌴 سلطانی که پا برهنه شد!! سلطان سلیم از سلاطین آل عثمان، چون به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف می‌شد، در نجف نزدیکى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود که محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود. قاضى عسکر که ناصبى و همراه سلطان بود، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است و با سلطان مکالماتى نمود تا این که گفت: اگر سلطان در گفته من که پیاده رفتن تا قبه منوره موجب کسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد به قرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مکشوف گردد. سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن را به تفال باز نمود و این آیه آمد: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى؛ من پروردگار تو هستم پای افزارت را بیرون کن که اینک در وادی مقدس طوی هستی» سلطان رو به قاضى نمود و گفت: سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود! پس کفش‌هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طوری که پایش در اثر ریگ‌ها زخم شده بود... 📚هزار ویک نکته/علامه حسن زاده آملی عضویت در 👇 @tanaffosealavi