3⃣همسر حبیب بن مُظاهر پس از این که نامه‌ی امام به حبیب بن مُظاهر می‌رسد و ایشان را به سوی خود فرامی‌خواند، حبیب بن مُظاهر می‌گوید من دیگر پیر شده‌ام؛ از ما گذشته است. این کرّ و فرّها برای جوانهاست. حسین به من احتیاجی ندارد. شاید حبیب میخواسته همسرش را آزمایش کند، شاید هم اوضاع کوفه اینقدر خراب شده بود که حبیب اینطور سخن گفت. در واکنش این سخن حبیب، همسر ایشان روسریش را روی سر حبیب میندازد و با ناراحتی می گوید: پس مثل زنها در خانه بنشین! کاش من مرد بودم و در رکاب حسین می‌جنگیدم. بعد از اینکه همراهی همسرش را میبیند به سمت کربلا حرکت میکند. ✏برداشتی از در اربعین امسال ----------------------------------------------- ☑️عضویت در کانال تنها علاج ♻ سروش ↙ https://sapp.ir/tanhaelaj ♻ تلگرام و ایتا↙ @tanhaelaj