چالش شماره دو:
🔹به نیابت از همهی دخترایی که دربهدر به خون و اشک کاروان پیدا میکنن، از ترس اینکه گم نشن و بلایی سرشون نیاد که خانواده و محارمی که اربعینِ دختر و خواهر و مادر و همسر و خواهرزاده و برادرزادهش و تقبل نمیکنن اما اگر خط روشون بیفته، اربعین و امام و حرم رو میارن جلو چشمشون، جواب میدم شده سینهخیز برسم کربلا، تقسیم نیرو میکنم اون ده نفر پیدا شن... مثل امر به معروف و نهی از منکر که راز موفقیتش در تکثیر آمرین و ناهین هست، هر تعداد از کاروان برام مونده تقسیم بر عمودها میکنم، نقطهی مشترک برای برگشت و تجمع تعیین میکنم، ساعت میگم و همه میریم پی اون ده نفر. فقط بیمارها رو با یه نفر میفرستم محل قرار. بقیه همه باید اون دخترایی که پیدا شدن یا نشدنشون یعنی رضایت یا عدم رضایت خانواده برای اربعینِ بعدی رو پیدا کنن... با هم میرسیم کربلا... به آقا باید همه با هم سلام بدیم... شونه به شونهی هم....