#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و ششم
❇️ پس از پیروزی در جنگ جمل
🔸سخنی با کشتگان لشکر جمل
🔻[ پس از پایان جنگ، به همراه عمار و تنی چند از یارانم در میدان جنگ قدم میزدم و از کنار کشتههای لشکر جمل عبور میکردم. تعداد زیادی از قریش در میان کشتهها بودند، خطاب به آنها گفتم: ]
گویی عضوی از بدن خود را بریدهام! به خدا سوگند، کشته شدن شما بر من گران و ناگوار است. من قبلا به شما هشدار دادم و شما را از تیزی شمشیرها برحذر داشتم؛ ولی شما جوان بودید و جاهلانه گام برداشتید و به چنین روزی گرفتار شدید. وای از مرگ بد! به خداوند پناه میبریم از کشته شدن ناپسند.
🔻[ درباره تعدادی از کشتگان جنگ جمل به یارانم توضیحاتی دادم. وقتی به جنازه طلحه رسیدم، به آنان گفتم: ]
ابومحمد در این مکان، غریب افتاده است. به خدا سوگند، خوش نداشتم قریش را زیر تابش ستارگان، کشته و افتاده ببینم. برای خونخواهی یارانم، بر فرزندان "عبدمناف" دست یافتم؛ ولی سرکردگان "بنی جمح" از دستم گریختند. آنان برای کاری گردن برافراشتند که در شأنشان نبود و پیش از رسیدن به آن سرکوب شدند.
🔻[ سپس خطاب به طلحه گفتم:]
ای طلحه، من آنچه خدایم وعده فرموده بود، حق یافتم. آیا تو هم آنچه خدایت وعده داده بود، راست یافتی؟!
آری، به خدا سوگند، تو با رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه بودی، شاهد بودی و شنیدی و دیدی؛ اما شیطان تو را از راه به در کرد و بر تو مسلط شد و در نهایت تو را روانه جهنم ساخت.
🔻همینطور بر سر تعدادی دیگر از کشتگان جنگ جمل رفتیم و توضیحاتی را در مورد آنها به یارانم دادم.
❇️ گفتوگو با قاتل زبیر
🔻[ قاتل زبیر به همراه سر و شمشیر زبیر نزد من آمد و انتظار پاداش داشت. به او گفتم: ]
به خدا سوگند، پسر صفیه ضعیف و ترسو نبود و فرومایه هم نبود؛ اما امروز به چنین روزی افتاد و بد مرگی نصیبش شد.
🔻[ و شمشیر زبیر را در دست گرفتم و با حسرت گفتم: ]
این شمشیری است که چه بسیار غبارهای غم از رخسار رسول خدا صلی الله علیه و آله زدوده بود.
[ و به سر زبیر نگاه کردم و خطاب به او گفتم: ]
تو افتخار همنشینی با رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتی و از نزدیکان ایشان بودی؛ ولی افسوس که شیطان بر تو مسلط شد و تو را به چنین روز و جایگاهی انداخت.
🔻[ و سپس رو به حاضران در مجلس کردم و گفتم: ]
به خدا سوگند، زبیر از طلحه به من نزدیکتر بود و همواره در شمار ما اهل بیت بود، تا آنکه پسرش بزرگ شد و میان ما فاصله انداخت.
📚منابع:
۱. الجمل، ص۳۹۱
۲. نهج البلاغه، کلام ۲۱۹
۳. الإحتجاج، ج۱، ص۱۶۳
۴. الکامل، ج۳، ص۲۴۴
۵. مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Tanha_sfahan