۳ ✅مغالطه ی پنجم: نوع دیگری از مغالطه در علم منطق وجود دارد بنام"طلب برهان از مخالفان"در این مغالطه،کسی ادعایی را بدون استدلال مطرح می کند و از دیگران می خواهد که اگر کسی مخالف است،آنرا ابطال نماید و دلیلی بر ضد آن ارائه دهد.پیش فرض این مغالطه آن است که هر چیز را می توان پذیرفت مگر اینکه مخالف آن اثبات شود.به این دو جمله"ثابت کن این طور است" و "ثابت کن اینطور نیست" اگر دقت شود در بادی امر تصور میشود این دو جمله یکی است و فرقی ندارند در حالی که در جمله اولی درحقیقت می گوید:"اگر ادعایی می کنی،دلیلی بر آن بیاور" ولی در جمله ی دومی،شخص انتظار دارد که ادعای او بدون دلیل پذیرفته شود. شبیه این حکایت ملانصرالدین که ایشان روزی در جایی ایستاده بود وخطاب به مردم گفتند که"اینجا مرکز زمین است!" مردم گفتند:"چرا و به چه حسابی؟" ملا نصرالدین در جواب گفتند که:"اگر قبول ندارید،می توانید متربردارید و اندازه بگیرید!" با حفظ تعریف این نوع مغالطه،آقای اکبر نژاد طوری ادعاهای غلط خود را مسلم می گیرند که آنرا مستغنی از دلیل می دانند و کانه باید مخالفان برای رد ادعای بلادلیل ایشان،استدلال بیاورند درحالی که ایشان یک ادعای خلاف واقعی دال بر ناکارآمدی نظام و نیز عدم رسیدن به قله ها-آنهم با تفسیر غلط از بیانات رهبری که در مغالطه ی اول به تفصیل بیان شد-بیان کرده اند که دلیلی بر آن ارائه نکرده اند و تعجب اینکه متعاقبا برای رد ادعای بدون دلیل خود از مخالفان خود،مطالبه دلیل می کنند! سوال از ایشان:اگر این نظام ناکارآمد بود،به چه دلیل-به اعتراف دشمنان قسم خورده این نظام-در این چهل و اندی سال از عمر عزیز این نظام،چنان پیشرفت های علمی درهمه حوزه های مختلف،صورت گرفته است که برای همه دشمنان مایه ی تعجب و خیرکننده است؟ اگر پیشرفتی نبود،پس چرا دشمن تروریست صهیونیستی چند تن از داشمندان طراز اول ما را به خاک و خون کشیدند؟ آیا این ترورها کاشف از یک ترس عجیبِ دشمن از نظام اسلامی با رهبری رهبرِ حکیم انقلاب از رسیدن به قله ها و توقف در بین دامنه ی کوه و سقوط به ته دره نیست؟ حال؛شما باید دلیل ارائه کنید که چرا نظام اسلامی را در همه ابعاد آن ناکارآمد جلوه می دهید و شما نمی توانید با استفاده از این مغالطه،از ما دلیل طلب کنید بلکه شما مدعی خلاف مسلمات و بدیهیات و وقایع خارجی هستید و شما باید دلیل ارائه دهید. ✅مغالطه ششم:نوع ششمی از مغالطه بنام مغالطه"مسموم کردن چاه"وجود دارد که در این نوع مغالطه،کسی ادعایی را مطرح می کند وبرای جلوگیری از اعتراض دیگران،صفت مذمومی را به مخالفان آن ادعا نسبت می دهد.این مغالطه از آن جهت مغالطه است که به جای ارائه دلیل برای اثبات حرف خود،به تحقیر مخالفان نظر خود تمسک می کند. با حفظ تعریف این نوع مغالطه،آقای اکبر نژاد طوری القاء می کنند که انگار بخشی از جامعه طرفدار رهبری هستند و بخشی دیگر مخالف ایشان و در نتیجه با این دو قطبی سازی به زعم خودشان به موافقان رهبری می تازند وبرای خود از مخالفان رهبری یارگیری می کنند. اولا:رهبری پدر همه جامعه است ولو اینکه بخش معدود و کوچکی مخالف ایشان باشند و این نافی وظایف پدری ایشان نسبت به آحاد مردم نیست. ثانیا:از کجا آقای اکبرنژاد نظر موافقان رهبری را احصاء کرده و دقیقا درصدد پاسخ به آنها هستنند؟ ثالثا:آقای اکبرنژاد از کجا به این نتیجه رسیدند که موافقان رهبری-به موجبه کلیه ی منطقی-به صورت 100درصد مخالف با ساختارهای مهم نظام هستند؟! این قاطعیت در بیان آمار از کجا شکل گرفته است؟ الان بنده یکی از موافقان رهبری هستم لکن مخالف ساختار نیستم پس چرا آقای اکبرنژاد از طرف ما هم وکالت پیدا می کند و نظر ما را به دروغ و محرَّف تحویل می دهد؟!