نامه‌ای به خُدِ خودا خودایا من خیلی شما را دوست دارم. مامانم می‌گوید فقط خُد خودا می‌تواند مشکل ما را حل کنه. خودایا توروخودا مشکل ما رو حل کن. باشه؟ توروخودا! آها راستی صبر کن اول مشکلم رو همش رو بگم. چون یه بار دعا کردم دیگه خواهرم پی‌پی نکنه تو شلوارش ولی اون شب خونه رو به گند کشید. مامانم میگه خدا واسش مهم نیس ما چی می‌خوایم! ولی مامانم واسش مهم نیس من چی می‌خوام. حالا اون گذشته الان مامان و بابای من می‌خوان از هم اُلاق بگیرن. البته خاله جون میگه اُلاغ نه! نمیدونم چی! حالا مهم نیست اُلاغ یا چُلاغ یا هرچی، همونی که یعنی هرکدوم بره یه خونه برا خودش زندگی کنه. من نمیخام اینا از هم اُلاغ بگیرن. تازه نمی‌خوام هم هی با هم دعوا کنن. خودا جون، جون مامانت نامه من رو بخون. من هم عوضش قول میدم دیگه وقتی مامان‌ جون نماز می‌خونه از اون کارا که هی میگه الله‌اکبر نکنم. دوستت دارم البته اگه دعام رو مسجواب کنی. #ابراهیم_کاظمی_مقدم #طلاق #ازدواج #تفاهم @tanzac