#شب_پنجم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه
فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ
بعضیا نوشتن هفتاد و دو زخم و جراحت به بدن ابیعبدلله رسید خسته شد تکیه به نیزهی غریبی داد لحظهای استراحت کنه
فَأَتَاهُ حَجَرٌ
یه نانجیبی با سنگ به پیشانی اربابمون زد
دست مبارک رو گذاشت رو زخم پیشانی
من نمیدونم این چه سنگی بود، قبلا تو روضهها از من شنیدید، اینا سنگریزه نبود از رو زمین بردارند
نه، سنگ یکی از آلات حرب مردم کوفه بود، یعنی تیراندازا جدا بودن، شمشیر زنا جدا بودن، نیزهدارا جدا بودن، سنگاندازا هم یه فرقهی خاص بودن، ابزار خاصی هم داشتن، سنگهاشونم ویژه بود، وقتی پرتاب میکردن اون رزمنده رو زمینگیر میکرد
تا این سنگ به پیشانی خورد ابیعبدلله هرچی تلاش کرد خون بند بیادبند نیومد، احتیاج به یه پارچه بود
لباس مبارک رو بالا آورد بلکه خون پیشانی بند بیاد
اینجا نانجیبی چنان با تیر سه شعبه به قلب ابیعبدلله زد
اینجا تعبیر سید بن طاووس اینه، لَهُ ثَلَاثُ شُعَب مُحددٌ مَسْمُومٌ، این تیر سه تا ویژگی داشت هم سه شعبه بود هم خیلی تیز بود و هم مسموم شده بود، با قلب ابیعبدلله اصابت کرد دیدند ابیعبدلله داره میگه
بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه
از اینجا به بعدش رو دیگه پیغمبر روضه خوانده، فرمود حسینم دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره،
فَسَقَطَ الحُسين عَن فَرَسِه عَلی خَدِّه الاَيمَن،
اینجا سلام داره،
أَلسَّلامُ عَلیَ الْخَدِّ التَّریبِ،
چنان با گونهای راست به زمین خورد
دیگه از خوندن شعر منصرف شدم، فیض آمادست بهره خواهیم برد
اصلا انگار منتظر بودن حسین رو زمین بیافته، تا خورد رو زمین مهلتش ندادن فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ
فرقةٌ بالسيوفِ
وفرقةٌ بالرماحِ
وفرقةٌ بالحجارةِ
امام باقر دو فرقهی دیگه هم اضافه کرد
وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصاء
چرا امروز روضهی گودال شد
تا خورد رو زمین نانجیب مهلت ندادن
یه نانجیب با شمشیر به فرق آقا زد فرق آقا دونیمه شد، ابیعبدلله پارچهای طلبید فرق مبارک رو بست اون کلاخود رو رو سر مبارک گذاشت، هرکی داره ضربه میزنه
اینجا صدای عمو به یتیم امام حسن رسید
سراسیمه از خیمهها...
هی میگفت وَالله لا اُفارِقُ عَمّی
این درس امروز من و شما باشه
من و تو هم وسط گریه بر ابیعبدلله بگیم وَالله لا اُفارِقُ حُسَینا
تا قیامت امام حسین رو رها نمیکنیم انشالله
هر چه ابیعبدلله خواهرش رو صدا زد،
إحْبِسی،
خواهرم نگذار بیاد
دیگه کار از کار گذشته بود، رسید کنار گودال دستش رو سپر کرد، این مدافع حریم ولایت، نوهی زهراست، مثل مادربزرگش دستش رو سپر کرد
چنان با شمشیر زدن، افتاد تو بغل عمو، ابیعبدلله اینجا یه تعبیری داره، فرمود کاش حسین مرده بود این صحنه رو نمیدید اما به این اکتفا نکردند
یاصاحب الزمان..
فَرَماه حرمله، نانجیب حرمله کار رو تمام کرد فَذَبَحَهُ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ
حسین...
====================