4. رنج و بلا
عامل چهارمِ آزادى، ضربهها و رنجها است. وقتى انسان از چيزى صدمه مىبيند كه به آن دل بسته است، از آن چيز رها مىشود. اين است كه على در توضيح دنيا، رنجهايش را پيش چشم ما مىآورد تا در آن نمانيم: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَه.»١ دنيا راه است؛ بههمين جهت زير پاى ما را داغ مىكنند تا در آن بدويم. تازه ما عاشق دنياى به اين سختى شدهايم؛ واى به روزى كه پَرِ قو مىشد! لابدّ همهاش مىخوابيديم. اين است كه خدا و ربّ ما، بهخاطر علاقهاى كه به ما دارد، مىخواهد ما را حركت دهد: (يا أَيُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ)؛٢ «اى انسان، تو با رنج بهسوى پروردگارت حركت مىكنى تا به لقاى پروردگارت برسى.»