✍ *ما نسل عجیبی هستیم* ! عجیب *خوشبخت* ... عجیب سعادتمند ... عجیب متنعّم! از هزار و اندی سال غیبت امام زمان علیه‌السلام، ما به *آخرِ آخرش* رسیدیم ! به آخر کوچه‌ی انتظار... که اگر کمی مقاومت کنیم و طاقت بیاوریم به انتهای ماجرا ، مشرّف می‌شویم! *اما هرچه به آخر کوچه نزدیک‌تر می‌شویم؛ این کوچه باریک‌تر می‌شود* ! *تنگ‌تر* می‌شود! ما *چاق‌ و‌ چلّه‌ها* حتماً جا می‌مانیم... چاق و چلّه‌هایی که نشد کمی از گوشه‌ی *نفسانیّات‌* مان *بتراشیم* و ... کمی اندازه‌ی " *مَــن* "هایمان را لاغرتر کنیم! *از آخر این کوچه فقط لاغرترها رد می‌شوند* ؛ همان‌ها که از "من"ها گذشتند و با بقیه، یکی شدند! همان‌ها که همه در کنارشان امن و آرامند... و ترس از دریده شدن ندارند ؛ دریده شدن با هیولای حسادت ، قضاوت، خودخواهی، خودشیفتگی و ... *آنان که می‍توانند به پرش‌های بلند دیگران، و موفقیت‌هایشان، نه راضی ... که دلشاد و سرمست شوند!* *آخر* کوچه‌ی انتظار؛ *اول* دولت کریمه است! اگر برای زیستن در این دولت آماده نباشیم؛ حتماً از خیل یاری‎‌دهندگان امام‌مان جا می‌مانیم.