تمام امیدش این بود که با نقشه ای که کشیده است، هرچقدر اندک، از محبوبیت علی بن موسی، بکاهد.
اینطور هم میتوانست قداست و مظلومیت او را خدشه دار کند. میتوانست در بوق و کرنا بگوید اگر علی بن موسی، امام است و جانشین خدا، پس در دستگاه حکومتی مأمون چه میکند؟!
هم میتوانست عنوان غصبی بودن خلافت خود و پدرانش را زیر عنوان ولیعهدی امام، پنهان کند و رضایت ضمنی بگیرد.
هم دیگر کسی نمیتوانست ادعا کند امام به دنیا بیعلاقه است.
مأمون به هوش زیادش، معروف بود این بود که فکر میکرد با طراحی این نقشه که مو هم لای درزش نمیرود، هم امام را از مردم دور میکند، هم فعالیت های ایشان را از نزدیک کنترل میکند.
وهم میتواندبا تایید ضمنی امام، به انواع زشتکاریهای حکومت، بپردازد.
اما امام، بانور الهی مینگرد، ایشان با گریه های پیش از حرکت، طوری که همه دانستند دل امام به رفتن راضی نیست وبازورگویی حکومت، ناچار به حرکت از مدینه به مرو است،
با ابتدا نپذیرفتن و سپس شرایطی مثل عدم دخالت در هیچ یک ازشؤون حکومت ،
با مناظراتی که در جمع علما و در حضور مأمون، انجام داد، تمام نقشههای مأمون برای نابودی جریان تشیع را نقش برآب فرمود.
حدیث معروف امامت در مرو، وقصایدی که در مدح حضرت،سینه به سینه می چرخید.
همان کورسوی امیدی که درقلب مخالفین حکومت، روشن شد،
و ارتباطات گاه و بیگاه با مردم،
باعث شد امام پیروز این نبرد تن به تن واندیشه با اندیشه، با مأمون، باشد.
📚 تلخیصی از: انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۶۷ تا ۳۷۷
#گزیده_کتاب
#امام_رضا