آرامشی که خونه‌ی پدربزرگ و مادربزرگ داره ، اصلا قابل وصف نیست ... آدم میتونه کنج خونه‌ی قدیمی‌شون بشینه و دلشو پر بده تا بره به سمتِ هرجا و کنار هرکسی که دلتنگشه بشینه . آدم میتونه خونه‌ی بابابزرگ، چشم هاشو روی هم بزاره و خیالبافی کنه و از درخت آرزوها هر میوه ای رو که میخواد بچینه . کاش سایه‌ی این دو تا فرشته‌ی مهربون همیشه بالای سرِ آدم بمونه .