▪️🌹▪️ ▪️خاطره‌ها وقتی که اربعین نزدیک می‌شود، فرصت جولان بیشتری پیدا می‌کنند. گاهی برای آتش زدن می‌آیند و گاهی برای امید دادن. خاطرۀ آن سالی که هر چه کردم، توفیق یارم نشد و ماندم در حسرت راه نجف تا کربلا. خاطرۀ آن سالی که بار سفر بستم و رفتم؛ اما توفیق تا مرز بیشتر یارم نبود و برگشتم و خاطرۀ آن سالی که گویی همه چیز دست به دست هم داده بودند که نروم؛ ولی رفتم و یک دل سیر اشک ریختم و راه رفتم و زیارت کردم. ▪️🌹▪️ 🌹حالا نشسته‌ام در خانه و نمی‌دانم چه تقدیر کرده‌ای برای من؟ فقط جولان خاطره‌ها را به تماشا نشسته‌ام و دست پنجه نرم می‌کنم با این پریشانی. آقا جان! می‌روم یا نه؟ می‌رسم یا نه؟ حتماً دوست داری این حال پریشان مرا! پس چون تو دوست داری، خیالی نیست،‌ ▪️می‌سازم با این پریشانی! ▪️🌹▪️