وقتی همسرم عباس علیه‌السلام، با لبخند از سختگیری‌های مادرش در تربیت فرزندانش می‌گفت؛ و می‌گفت مادرش اولین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمی‌توانستم باور کنم و به خود بقبولانم که این تندیس بی‌نقص لطافت و زنانگی؛ و این عابده‌ی روزگار خود، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. تا اینکه روزی در بازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله‌ی بنی کلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند من عروس فاطمه کلابیه (ام‌البنین سلام‌الله‌علیها) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: - هنوز هم شمشیر می‌بندد؟! - شمشیر؟! خیر! - پس برادرش درست می‌گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. پرسیدم: یعنی شما می‌گویید مادر همسرم، جنگیدن می‌داند؟! از پرسشم به خنده افتادند. 🌹@tarigh3