نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ لا خیرَ بعدكِ في الحیاة و إنّما أبکي مخافةَ تـطـولَ حـیاتي آخرین مشت خاک رو که روی فاطمه ریخت دستاشو بهم زد و گفت: کاش بعد تو زیاد زنده نمونم ..😭 أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ دیگه از شدت غم شبها خواب به چشمم نمیاد 💔 .