🌏یک تناقض بسیار بزرگ در انسان های بی غیرت و بی ناموس این است که عجیب است این ها با همه ارزش ها و معنا های انسان دارای روح مخالفند اما طرفدار بی ارزشی هستند ! یعنی انسانی که هیچ ارزشی ندارد برای بی ارزشی جهاد هم می کند ! یعنی بی ارزشی برای آنها یک ارزش میشود ! آخر من نمی فهمم بی ارزش که ارزش نیست ، پس چگونه است که آن را ارزش می بینند و برایش دست و پا میشکنند ؟ می بینید حتی حرف ها و کردار آنها نیز منطقی نیست ! چگونه میشود یک انسان بی ارزش یکهو بی ارزشی برایش ارزش شود ! یا به زبان دیگر یک انسان بدون آرمان که با آرمان ها در جنگ است و آن را یک توهم می پندارد یک آن آرمانگرا میشود و جالب ، آرمانی که داد از بی آرمانی می دهد ! یا مثلا یک ادمی که باغیرت و ناموس در جنگ است یک آن غیرت و ناموس برایش بزرگ میشود ، رگ گردنش کلفت میشود ، آخر رگ گردن او برای چه کلفت میشود چرا چشم هایش غضب ناک می نگرد ، او به خاطر رواج بی غیرتی و بی ناموسی غیور و ناموس پرست میشود . یک آن زن و دختر مردم و حقوق انها برایش ارزشمند می شود ... این دور تمام باطل است و با هیچ عقلی سر سازگاری ندارد ... طبق قاعده انسان مادی ، آتئیست ، نباید درکی از هیچ معنا و ارزشی داشته باشد ولی ما می بینیم که بی ارزشی که متضاد با ارزش است یک آن تبدیل به ارزش میشود ... این حقیقت نشان از این است که هر چند انسان بخواهد ارزش ها را کتمان کند و خودش را فقط یک حیوان داروینیسم مادی بدون روح تصور کند اما خواه ناخواه باید به یک ارزش پایبند باشد ، حتی اگر آن ارزش متناقض با ارزش که همان بی ارزشی هست باشد . پس ای انسان کورو کر و کودن و نفهم (خطاب به خداناباوران و خدا نشناس ها ) بدان ! بخواهی و نخواهی ارزش وجود دارد ! و تو نمی توانی از معنا و ارزش و آرمان فرار کنی ! وقتی ارزش که مادی نیست بلکه عقلی و از جنس روح است موجود شد ، پس یعنی هم تو روح داری که ارزش را میفهمی و درک می کنی و هم ارزش و معنا وجود دارد ! و چون ارزش و معنا و ارمان در ماده وجود ندارد پس باید در محیطی ثابت از جنس روح و معنی قرار گیرد و چون این ارزش همیشه ارزش است و معنی همیشه ثابت است ، و چون آن محل جا و مکان نمی تواند داشته باشد چون مادی نیست و چون تنها یک معنی و یک ارزش را یک عاقل و یک عالم درک می کند و تنها وقتی این ارزش و معنا وجود دارد که در درک آن عالم و عاقل و ثابتی بوده باشد که همیشه بوده و همیشه خواهد بود ، پس بخواهی و نخواهی خدا را هم باید بپذیری ! اما چون تو خر نفهم ، به مانند نیاکانت که یک مشت بت و سنگ و چوب را عادت داشتید که به آن معنی و روح بدهید مادامیکه ان را خدابخوانید ، چون شما جماعت رمانتیک احساسی می توانید هر جور که بخواهید در ذهن خودتان هر فلسفه ای که دوست داشتید نسبت به هستی بتراشید در حالیکه از محالات باشد ، آخر مثلا چگونه منکن است یک سنگ و چوب و یا یک اتم و سلول یک آن مثل خدا بلد باشند خدایی کنند ؟؟؟ یک جسم فاقد شعور که محال است روح در ان جریان بگیرد را خدا می خوانید ! ای جماعت کورو کرو لال ، ای حیوانات دوپا ، ای کافرین و المرتدین ، همان طور که نیاکان بت پرستتان خدا را که به واقع او لایق پرستیدن بود را انکار کردند و به مشتی چوب و سنگ الوهیت دادند ، از شما هم بعید نیست که ارزش ها و معانی و شعائر الهی را انکار کنید و بی ارزشی را ارزش ، سیاهی را نور ، و دشمن را دوست خود ببینید ... ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi