💡 یادداشتی درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب ✍ ۱. اساسا مقایسه دینداری مردم در این زمان با دوره پهلوی غیر فنی و غلط است. محمدرضا پهلوی با دینداری مخالف نبود، بلکه خود اظهار دینداری می‌کرد. او از دین فردی حمایت می‌کرد و آنچه با آن می‌جنگید، ورود دین به عرصه اجتماعی و سیاسی بود. این در حالی بود که جامعه جهانی نیز هنوز دچار ابتذال امروزین خود نشده بود و آنگونه که امروز، استکبار جهانی تمام سلول‌های دینداری چه فردی و چه اجتماعی را در سراسر دنیا هدف قرار داده، در آن روزگار چنین ستیزی نداشت. ۲. در زمان شاه، مردم در انتخاب بین اسلام فردی و اجتماعی مخیر بودند، اما امروز دستگاههای تبلیغاتی جهانی مردم را در دو راهی دینداری و بی‌دینی قرار داده‌اند و روش‌های بی‌دینی را به اشکال مختلف ارائه می‌کنند. ۳. گرچه در آن‌دوره نیز، رسانه‌هایی برای ترویج فساد وجود داشت، اما تعصب‌های خانوادگی مردم ایران که دین را نیز به شکل سنتی‌اش دارا بود، از چنین رسانه‌هایی پرهیز داشت، به علاوه که خیلی از مردم از تمکن مالی لازم برای بهره‌مندی از این امکانات برخوردار نبودند. اما امروز، موج گسترده‌ای از اشاعه بی‌دینی و هجمه به مقدسات و ترویج فساد، با حمایت مالی عجیب و غریب استکبار جهانی، از طریق صدها شبکه‌ ماهواره‌ای و هزاران صفحه در شبکه‌های اجتماعی ترویج می‌شود و تقریبا هیچ خانواده و فردی نیست که در معرض این طوفان نباشد. ۴. در دوره پهلوی دوم، جهان تازه به انقلاب جنسی قدم گذاشته بود تا به پندار خود، برای زنان آزادی به ارمغان آورد. اما وضعیت دنیای غرب در روزگار ما به‌گونه‌ای شده که به سوی هم‌جنس‌گرایی می‌تازد. از این‌رو آثار مخرب این رویکرد جهانی در ایران نیز اثرگذار است. ۵. در آن دوره پدیده‌ای به نام اسلام‌هراسی، در شمایل امروزینش متولد نشده بود. گرچه شاه، روحانیت را ارتجاع سیاه می‌نامید، اما رسانه‌های حکومتی به ترویج وعاظ و روحانیون حامی پهلوی که تنها مناسک فردی را ترویج می‌کردند می‌پرداخت و محمدرضا پهلوی نیز برای مرجعیت نجف پیام تسلیت می‌فرستاد. ۶. اگر در این روزگار شاهد کاهش حدودا ۵ تا ۱۰ درصدی التزام به مناسک فردی هستیم، این امر در برابر حرکت شتابنده جامعه جهانی به سوی ناباوری به خدا و معنویت بسیار ناچیز است. آن هم با همه ستیزی که رسانه‌های وابسته به جبهه استکبار با دینداری دارند و به آن اشاره شد. ۷. از سوی دیگر، با وقوع انقلاب اسلامی، مناسک اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت و گستره خود را از محله و شهر و کشور، به عرصه بین‌المللی کشاند و به ستیز با موج جهانی بی‌دینی پرداخت. تاریخ ایران اسلامی تا این اندازه توجه به عبادت‌های اجتماعی را به خود ندیده است و حتی در دوره پهلوی که منصب امامت جمعه مورد حمایت دربار بود، در همین شهر تهران نماز جمعه برگزار نمی‌شد. چه رسد به اعتکاف و احیاء ماه رمضان و پیاده‌روی اربعین و... که وضعیت امروزین آن نیاز به توصیف ندارد. ۸. بسیاری از قضاوت‌های ناصحیح ما ناشی از بی‌اطلاعی از تاریخ است. تاریخ گواه است که مساجد در دوره پهلوی جای نوجوان و جوان نبود و پیوندی میام این قشر با روحانیت و مسجد وجود نداشت. از این‌رو با شروع نهضت، در تهران تنها سه چهار مسجد و هیئت بود که پذیرای نوجوانان شد و سر و صدا و البته حساسیت سیاسی در پی داشت. این را مقایسه کنیم با رشد حضور نوجوانان و جوانان در اعتکاف‌های امروز و هیئات‌ مذهبی، و شکل‌گیری جریان سرودهای آیینی توسط کودکان و نوجوانان، با وجود دستهای پیدا و پنهان برای دور ساختن این نسل از ارزش‌ها. ۹. بر همه اینها بیفزایید: دینداری در دوره پهلوی، امری سنتی و سطحی بود و این امر جای انکار ندارد. چنین بود که با شروع نهضت، روحانیون در خط امام با هدف تعمیق دینداری مردم، بر رسانه منبر تأکید ورزیدند و مطالب بنیادین دینی توسط شخصیتهایی چون آیت‌الله مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر شاگردان امام مطرح شد. این چنین بود که فضاهایی چون حسینیه ارشاد شاخص شد و حتی سخنرانیهای دکتر شریعتی مورد استقبال قرار گرفت. با وقوع انقلاب اسلامی، و به ویژه در این زمان، عمق باورهای اعتقادی جمعیت متدین کشور به هیچ وجه قابل مقایسه با دوره‌های گذشته نیست و این را باید از دستاوردهای انقلاب اسلامی دانست. ۱۰. به علاوه آنکه رابطه جامعه ایمانی با روحانیت که یک روز در مقیاس فردی تعریف می‌شد، امروز بر مدار حقیقتی با عنوان ولایت شکل گرفته که این نیز از دستاوردهای بی‌بدیل انقلاب اسلامی است. دینداری فردی در دوره پهلوی به دینداری اجتماعی در دوران نهضت امام تبدیل شد و اکنون گامی به بلندی تمدن اسلامی برداشته است... ادامه👇