روایت :امیرالمومنین (ع)پس از اطلاع از حركت بيعت شكنان به جانب بصره، ابن عبّاس، محمّد بن ابى بكر، عمّار و سهل بن حنيف را فراخواند و آنان را در جريان حركت و مسير اين گروه قرار داد. محمّدبن ابى بكر گفت: اى اميرالمؤمنين، آن ها چه مى خواهند؟ حضرت تبسّمى كرد و فرمود: آن ها به خون خواهى عثمان برخاسته اند. محمّد گفت: به خدا سوگند، جز آن ها او را نكشتند. سپس اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود: اكنون نظريه خود را در اين باره بگوييد تا بشنوم. عمّار گفت: رأى درست اين است كه به جانب كوفه حركت كنيم، مردم آنجا پيرو ما هستند و اين قوم آهنگ بصره دارند. ابن عبّاس گفت: اى اميرالمؤمنين، نظر من اين است كه نخست كسانى را به كوفه بفرست تا براى تو بيعت بگيرند و نامه اى به ابوموسى اشعرى بنويس كه بيعت كند، سپس به كوفه حركت كنيم و پس از رسيدن به كوفه، باشتاب پيش از آنكه آن قوم به بصره برسند اقدام نماييم. همچنين بايد نامه اى به ام سلمهبنويسى كه همراه تو حركت كند. در اين كار البته براى تو نيرو و قوّتى خواهد بود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: من خود با كسانى كه مرا همراهى مى كنند به تعقيب ايشان در مسير مى پردازم، اگر در راه به آنان برسم فرو مى گيرمشان، و اگر به آنان نرسيدم به مردم كوفه نامه خواهم نوشت و از شهرها نيروى كمكى خواهم خواست و به سوى آنان خواهم رفت. اما در مورد ام سلمه، من بيرون آوردن او را از خانه اش روا نمى بينم، هر چند آن دو مرد نسبت به عايشه چنان رفتار كردند.(نهج السعاده ،شیخ محمد باقر محمودی،ج2،ص92) @tarikh_j