📌 جمشید شاه پیشدادی : جمشید پسر ویونگهان است , ویونگهان نخستین کسی می باشد که افتخار پیدا می کند که گیاه مقدس هوم را مطابق آیین بفشارد. از اینرو به او فرزندی به نام جمشید داده می شود. اهورامزدا نخست به او پیشنهاد می کند که آیین مزدیسنایی (دین زردشتی) را به جهان ببرد. جمشید از انجام چنین کاری اظهار ناتوانی می کند و آن را نمی پذیرد. اما در مقابل به اهورا مزدا قول می دهد که جهان او را رشد دهد و از آن پاسداری کند. در فرمانروایی جمشید آرامش وجود دارد و نعمت فراوان است . نه باد گرم هست و نه باد سرد. نه مرگ هست و نه درد. کسی پیر نمی شود. انبوه جمعیت حیوانات و انسان ها چنان همه جا را فرا می گیرند که به خواهش جمشید , زمین توسط اهورا مزدا در یه نوبت که هر نوبت سیصد سال طول می کشد , گسترده تر می شود و مردمان فناناپذیر می شوند. آفریدگار به جمشید هشدار می دهد که مردمان گرفتار زمستان سختی خواهند شد و همه نابود می گردند و جمشید را وادارد می سازد که دژی بسازد. جمشید این دژ را که به ورجمکرد معروف است بنا می کند. جمشید پس از ساخت دژ , جفتی از مردان و زنان و جانوران و گیاهان و آتش ها را به درون دژ می برد تا زمانی که زمستان هولناک با حمله ملکوس دیو بر جهان مستولی شد و با خود نابودی آورد , نژاد انسان و سایر موجودات حفظ گردد. آبادانی های بسیار ، هنرهای گوناگون ، ساختن ابزار جنگ , ساختن خانه و کاخ و خوشبختی های بسیار دیگر را به دوره جمشید نسبت می دهند. غرور بر جمشید چیره می گردد و او گناهکار می شود‌. زردشت او را سرزنش می کند که برای خشنودی مردمان , خوردن گوشت گاو را به آنان آموخته است. جمشید دروغ می گوید و با ادعای همسانی با خدا , خود را در معرض نفرین قرار می دهد . جمشید در اندیشه پرواز در آسمان می افتد و فرمان می دهد تا تختی گران‌بها برایش بسازند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و جهانیان که از شکوه و توانایی او خیره مانده بودند ، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندندو آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند. جمشید پس از اینکه که گرفتار غرور و گناه می شود حمایت خدایان و فرشتگان را از دست می دهد و سر انجام با غلبه ضحاک بر او کشته می شود.