📌 ترس از مغول ها : 🔹 نقل کرده اند که یک نفر مغول به روستایی که مردمی فراوان در آن بودند وارد می شد و یک یک آنان را می کشت و کسی جرئت نمی کرد در مقابل او بایستد. 🔅نوشته اند که یک نفر مغول مردی را گرفت و چون وسیله ای برای کشتن وی نداشت به او گفت سر خود را بر زمین بگذار و از جای خود حرکت نکن و مرد چنین کرد و آن مغول رفت و شمشیری پیدا کرده و با آن مرد را کشت. 🚩 در داستانی دیگر نقل شده است که مردی به همراه هفده نفر در راهی می رفتند و سواری از مغول ها به آن ها می رسد و دستور می دهد که دستان همدیگر را به هم ببندند. آن مرد به بقیه می گوید که او یک نفر است و ما هفده تن و می توانیم وی را کشته و نجات یابیم . اما بقیه در جواب می گویند که ما می ترسیم و در آخر او مجبور می شود به تنهایی آن مغول را کشته و بقیه را نجات بدهد.