مشاکلت یعقوبی، آغازی بر فلسفهی اسلامی تاریخ!
(مشاکلت یعقوبی و سیاستگذاری/حکمرانی!)
بامدادان، در «شیعهبوکس» گشت میزدم! میان آنهمه کتاب پی. دی. اف.! ناگهان چشمم بعنوان کتابی روشن شد: «مشاکله الناس لزمانهم»! از هیجان این عنوان پرمعنا، تپش/ضربان قلبم بیشتر شد و انگشت بر/بدهان با خود گفتم: این کتاب دیگر چیست!؟ مؤلفش را «أحمد بن إسحاق الیعقوبی» درج کرده بود! آیا او همان یعقوبی نامورست!؟ بسرعت کتاب را باربرداری (تحمیل/تنزیل/دانلود) کردم! درامد را خواندم و دیدم: بله! خود یعقوبیست؛ ولی من چرا اصلا، چنین عنوان و کتابی را در ذهن ندارم!؟ تشری بخود رفتم که «ای بیسواد!» و سقلمهای بخود زدم که «حیف عمر!»! شاید هم دیدمش و از یادم رفته؛ ولی نخواندمش! گویا، از آن جز نسخهای در جهان نیست و از آن بدتر اینکه مستند نیست! این دو را مصحح در مقدمه نگاشته! البته، تنها تلخیصی از مقدمهی مصحح از انگلیسی بتازی ترجمه شده (موجز المقدمه الانکلیزیه)! حالوحوصلهی یافتن مقدمهی کامل بزبان انگلیسی را نداشتم! در صدر کتاب آمده: «مشاکله الناس لزمانهم ومایغلب علیهم فی کل عصر»! از نخستین کلیدواژههایی که با شنیدن این عبارت بذهنم رسید، «پارادایم» (الگوواره یا سرنمون) بود؛ زیرا «ما یغلب علیهم فی کل عصر» چونان تعریفی برای آنست! تعابیری مانند «روح زمان/زمانه» نیز بیاد میآید. با وجود واژههایی مانند مماثله/مماثلت و مشابهه/مشابهت، چرا از مشاکله/مشاکلت (همشکلی) بهره رفته است!؟ میدانید که «مشاکله» (همشکلگویی/مزاوجه) آرایهای بدیعیست که در قرآن نیز بارها بکار رفته: «جزاء سیئه سیئه مثلها»، «تعلم ما فی نفسی ولاأعلم ما فی نفسک» و …! نزد فیلسوفان هر یک از سه واژهی نامبردهشده معنای ویژهی خود را دارد: مماثلت در ماهیت، مشابهت در کیف و مشاکلت در شکل، گونهای کیف مختص بکم، است؛ ولی مشاکلت یعقوبی در معنای فلسفی و بدیعی آن نیست! این مشاکلت، پدیدارهای اسوه/تأسی، تقلید، محاکات، سنت/بدعت و … را بذهن میآورد. گویی، آن بـ«الگوپذیری» بشر و «حس محاکات»ش که حکیمان از آن بسیار گفتهاند، اشاره دارد. او در همان آغاز میگوید: «فأما الخلفاء وملوک الاسلام فإن المسلمین فی کل عصر تبع للخلیفه یسلکون سبیله ویذهبون مذاهبه ، ویعملون علی قدر ما یرون منه ، ولایخرجون عن أخلاقه وأفعاله وأقواله (رسمخط و سبک نگارش نگه داشته شده)» و این پرسش را میزاید که چرا این مشاکلت را دربارهی پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم بحث نکرده و او از ابوبکر میآغازد که شگفتآورست! زیرا اگر سخن از اسوگی (اسوهگی/اسوه بودن!) و سنتگذاریست، پیامبر اقدم و اولیست: «لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه»! چنانچه از بند یادشده از یعقوبی آشکارست، این مشاکلت، مانستگی با حاکم و رهبر هر عصرست! جا دارد گفته شود: این مشاکلت اختیاری یا اضطراریست!؟ که اضطراری در آن بمعنای اجباری نیست. از سوی دیگر، اگر این مشاکلت اختیاریست، آیا ریایی یا حتا اکراهی نیست!؟ پرسشها از این دست بسیارست. بحتم، زبانزد «الناس علی دین ملوکهم» را شنیدهاید و از آن مهمتر کلمهی قصار امام علی علیهالسلام، «الناس بزمانهم أشبه منهم بآبائهم» را خواندهاید! این دو با آن «مشاکله الناس لزمانهم» همخوانند. یعقوبی در بند یادشده کلیدواژههای «تبعیت»، «سلوک»، «ذهاب» و «عمل» را بکار میبرد و از اخلاق که «ملکات نفسی»ست و افعال و اقوال یاد میکند. نمیدانم که او چقدر در بکار بردن واژهها دقت دارد؛ ولی بسیاری از آنها مشاکلت یعقوبی را در سطح «باطن» میبرند که دیگر با شواهد تاریخی (دستکم،) بسادگی، اثباتپذیر نیست! دیدم برخی مشاکلت یعقوبی را نظریهای جامعهشناختی دانستند و مقالهای درش نگاشتند که چندان چنگی بدل نمیزند! شاید بدانید که بسیاری، از تشیع یعقوبی دفاع میکنند و اماراتی از کتابهایش میآورند! در این کتاب آنچه غالبست، شواهد تسنن اوست؛ ولی او بهنگامی که بنام امام علی علیهالسلام میرسد، بجای دعای «رحمه الله» که برای ابوبکر، عمر و عثمان بکار برده و بجای «کرم الله وجهه» و مانندش که معمولانه، برای امام علی علیه السلام در کتابهای اهل سنت بکار میرود، عبارت «علیه السلام» را آورده که محل تأملست: «وکان علی بن أبی طالب علیه السلام …»! از هر چه بگذریم، میتوان گفت که این مشاکلت بسبب «سیاستگذاری»ها و «مدیریت» حکومتها/حاکمان و در کل، «حکمرانی/روایی» آنان حاصل میشود که ریشه در شواکل، روحیات، اعتقادات و ... آنان دارد! میتوان پرسید که این مشاکلت چه نسبتی با نوع حکومت (دموکراسی، آریستوکراسی و ...) دارد!؟ میتوان مشاکله را عرفانی معنا کرد و آن را بمقولهی اسمای الاهی و غلبهی هر یک از آنها در هر عصری (و حتا مصری) ارجاع داد! سخن فراوان میتوان گفت؛ اما این مدعای ژرف یعقوبی که گویا، تجربیست، چونان مسئلهای در فلسفهی تاریخ قابل بررسیست!