کرونا و «بحرانزیستی» ما!
چندی پیش بزرگی برای برخی آمیزهی «غوغازیست» را بکار برد و من اکنون بمانندش آمیزهی «بحرانزیست» را بکار میبرم! شاید شنیده باشید که «تویینبی»، تمدنپژوه بزرگ سدهی گذشته، باور دارد که دوگانهی «چالش-پاسخ» تمدنها را میسازد، میدارد («داشتن» بمعنای «حفظ/پاییدن» مانند سگانهی «کاشت، داشت و برداشت»!) و فرومیپاشد؛ یعنی اگر چالشی نباشد یا باشد و بدان پاسخی درخور داده نشود، تمدنی رخ نمینمایاند و اگر روی داده، نمیپاید و فرومیپاشد؛ از اینروست که باید چالشها را ارج نهاد و آنان را با آغوشی باز فراخواند! این چالشهاست که «توشوتوان» سامانی از مردم را میآشکارد و ببار مینشاند! اما «بحرانزیستی» بدین معناست که سامانی از مردم گویا تنها در بحران زندهاند و «اضطرار» آنان را بتکاپو میاندازد؛ یعنی اگر بحران نباشد، چندان «علائم حیاتی» (ادراک و تحرک!) ندارند و در آستانهی «مرگ»اند (سنجش و مانند کردن «مدینه» بـ«بدن» و صناعت مدنی بدانش طب، از گذشتههای دور پربسامد بکار رفته/مانند «فصول منتزعة»ی فارابی)! بلای «کرونا» گویا نشان داد که سامان ایران بعکس دیگران پیشرفتهی توسعهمند، «بحرانزیست» است؛ زیرا در این شَر بحرانی اینچنین بـ«جنبش» و «جهش» درآمده؛ ولی آن کشورها در اوضاع عادی رو بـ«رشد»اند و «چرخ»شان میچرخد؛ اما در این بحران گویی کمرشان مو برداشته و شاید در آستانهی «شکست» است!