«اصالت» اصناف و «موروثیت» آنها! (2)
شاید، نخستین نکتهای که از این «موروث»یت بذهن آید، «انحصار» است که امروزه، از وجوهی، «مذموم» و ناعادلانه بلکه «ظالم»انه است! اما اگر «انحصار» را بدو قسمِ «تعیین»ی (کردشی یا «کردن»ی) و «تعین»ی (شدشی یا «شدن»ی) ببخشیم (بخش بخش (تقسیم) کنیم)! میتوان «انحصار» مذموم را گونهی «تعیین»ی آن دانست و نوع «تعین»ی را آنچه امروزه «brand» (که در اصل لغت (فقه اللغه)، بمعنای «داغ» (زدن) است و بمعانی «نشانـ[ه]»، «علامت»، «انگ» و … نیز بکار میرود و میتوان آن را در فارسی، «علامت تجاری» ترجمه کرد و «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» واژهی «نمانام» را برابر آن نهاده است) میگویند، پنداشت و «موروث»یت قدیم را از جهاتی «تعین»ی خواند، زیرا اگر چه ورود و «عضو»یت در برخی از «اصناف» (مانند «قصابی» و «خرازی» در برخی دورهها) بشرط «رضا»ی (موافقت) «اکثریت» یا «ریشسفید»ان آن صنف یا داشتن «بنیچه» (حق «تأسیس» (مانند «سر فقلی» (حق «رونق» یا «کسب و کار») امروزی) که خرید و فروش میشد!) بود، ولی آنچه بیشتر «انحصار»آور بود، «اصالت» (بتبع موروثیت) و نتیجهی آن «نمانام» (brand) است (البته، انحصار «تعیین»ی بنحو «سلب»ی در برخی از دورهها بوده (وجود داشته)!). سخن از «اصالت» (-ِ صنف یا در صنف) شد، آنچه «شرح»ش اگر «ممکن» باشد، بسی «طولانی»ست (پیش از این، از «اصالتِ علم» بویژه در علوم «نقل»ی با «سلسله»مندی آن (و «استاد»محوری)، سخن گفتهام)! ولی در آن (اصالت) «ژرف»، بیندیشید که شاید، «تفاوت» (فصل ممیز) «امروز»(ین) و «دیروز»(ین)، آنچه بدان «سنت» و «مدرن» گویند، است! از «اصالت» که بگذریم، این «موروث»یت را «فوائد» و «امتیاز»اتی است: یکم: امروزه، «تأیید» شده که قوهی (دقت شود!) بسیاری از «ملکات»، حتا ملکهی «صناعات» و «مهارت»ها، «ارث»ی است! بقول معروف، «genetic» و «memetic» (التقالید) است (میراثیت «هوش»!)، در نتیجه، «قوه»ی یک «صنف» (و «خلاقیت» در آن) در یک «خاندان» البته، باجمال، «موروث»ی است. دوم: همه میدانند که ظرف (زمینهی) «خردسال»ی و «کودک»ی، «مناسب»ترین برای «تربیت» (آموزش و پرورش) است و آنکه در خانوادهای «صاحب صناعت»، چشم بجهان میگشاید، (فی الجمله) امکان «تربیت» (و «رشد» و «تعالی») در آن «صنف» را بیشتر و بهتر دارد. سوم: زندگی در «سپهر» یک «صنف» و تنفس در «فضا»ی آن، «زمینه»ساز «تخصص» و «تعهد» در نسبت آن است، زیرا فرد بدان «تعلق» (وابستگی) مییابد (پیدا میکند) و آن را از (آن!) خود و خود را از (آن!) او میداند. تو گویی آن را همخانوادهی (خانهزاد) خود میشمارد! چهارم: این «موروثیت»، افراد را از «سر در گمی»، آنچه دنیا و دنیاییان، امروزه، بسیار بدان گرفتارند، رها میسازد! دستکم آیندهی شغلی فرد که بسیاری دیگر از شئون زندگی متوقف بر آن و موقوف بدان است، «متعین» و «آشکار»ست و فرد میتواند با «برنامه»، زندگی کند! سخن در اینباره بسیارست که این زمان بگذار تا وقتی دگر ...!