کوتاه دربارهی آمیزهی «ایرانشناسی»! (1)
عبارت پرطُمطراق و جذاب «ایرانشناسی» (iranology) که از سال 1376 نام بنیادیست و از سال 1382 نیز نام رشتهای دانشگاهی، آمیزهای از واژهی نامور «ایران» و پسوند پرکاربرد «شناسی» است.
آشکارا، پساوند «شناسی» ترکیبی از واژهی «شناس» و «یا»ی مصدری/مصدرساز است. واژهی شناس بعنوان 1. بن مضارع مصدر شناختن (و فعل امر آن)، 2. اسم مصدر، 3. مصدر دوم نامستعمل شناختن و 4. مرخم/مخفف صفت فاعلی شناسنده بکار میرود؛ اما آن در آمیزهی شناسی مخفف «شناسنده» (کاربرد چهارم) است.
پسوند شناس که چهارمین کاربردست، در فارسی بسیار کهن است و نمونههایی فراوان از آن در نظم و نثر فارسی در قرون گوناگون دیده میشود:
حقیقتشناس: ندارم ز دینار خسرو سپاس//که او نیست شاه حقیقتشناس (فردوسی)
مهمانشناس: به آیین خویش آورد ناسپاس//چنین گر تو مهمانشناسی شناس (فردوسی)
ستارهشناس: به شبگیر بر زین بشد با سپاه//ستارهشناسی بیامد ز راه (فردوسی)
خدایشناس: هیچ کاری ازین دو نامه برون//نکند کافر و خدایشناس (ناصرخسرو)
چارهشناس: چون شد آن چارهجوی چارهشناس//باز پس گشت با هزار سپاس (نظامی)
پردهشناس: پردهشناسان بنوا در شگرف//پردهنشینان بوفا در شگرف (نظامی)
افلاکشناس: دفتر افلاکشناسان بسوز//دیدهی خورشیدپرستان بدوز (نظامی)
انجمشناس: رقیبان لشکر به آیین پاس//نگهبانتر از مرد انجمشناس (نظامی)
حقایقشناس: توان گفتن این با حقایقشناس//ولی خرده گیرند اهل قیاس (سعدی)
حقشناس: من ار حقشناسم و گر خودنمای//برون با تو دارم درون با خدای (سعدی)
سخنشناس: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست//سخنشناس نهای جان من خطا اینجاست (حافظ)
حُسنشناس: از بتان آن طلب ار حسنشناسی ای دل//کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود (حافظ)
و پسوند شناسی نیز از گذشته بکار رفته؛ چنانچه حافظ شیرازی میسراید: «گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ//یا رب این قلبشناسی ز که آموخته بود» که آشکارا، این ترکیب که با افزودن شناسی بموضوعی (قلب) بدست آمده، امری آموختنیست و قیاسپذیر با کاربردهای امروز که شناسی در آن بعنوان برابرنهاد پسوند logie در زبانهای اروپایی بکار میرود و انتظار میرود که بتوان تاریخش را تا عصر ترجمهی ناصری (دستکم، دوران دارالترجمهی ناصری/همایونی تأسیسشده بسال 1264) عقب برد و دنبال کرد؛ ولی کهنترین این کاربرد را تا کنون در شمارهی 108 یومیه (روزنامه)ی «حبلالمتین» با صاحبامتیازی «سید جلالالدین کاشانی»، بتاریخ 19/20 آذر 1286 هجری خورشیدی در ترکیب «حیوانشناسی» (زولوژی) یافتهاند و آشکارا، اکنون نام رشتهها یا گرایشهای گوناگون دانشگاهی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، انگلشناسی، آبوهواشناسی (اقلیمشناسی) و ... در ترجمهی نامهای اروپاییشان بفارسی، با همین دستور/فرمول ساخته شده و گویا، آنان که از آمیزهی ایرانشناسی در نام رشتهای دانشگاهی بهره بردند، آن را بقیاس این رشتهها و گرایشها بکار بردند که نیازمند بررسیست. ایرانشناسی «کنش ایرانشناس» (مانند مصدر!) است یا بتعبیری، کاریست که ایرانشناس میکند و فرایندیست که او میپیماید و البته، بیشتر اکنون در معنای محصول/نتیجهی این کار/کنش یا بعبارت دیگر، «دستاورد ایرانشناس» (مانند اسم/حاصل مصدر) بکار میرود.
بطور قطعی/یقینی آشکار نیست که آمیزهی ایرانشناسی در فارسی کی زاده شده و چه کسی آن را برای نخستینبار بکار برده است؛ اما کهنترین کاربرد ترکیب «ایرانشناس» را در شمارهی 25 مجلهی نوآور و پیشروی برلنی «کاوه» با صاحبامتیازی «سید حسن تقیزاده» بسال 1296 هجری خورشیدی در کنار آمیزههای «هندشناس» و «آریاشناس» یافتهاند و این ترکیب در شمارههای پسین کاوه نیز چندباری بکار رفته و آمیزهی «ایرانشناسی» در دههی نخست سدهی چهاردهم هجری (قرن کنونی) خورشیدی در مجلاتی مانند «تعلیم و تربیت» (مقالهی علیاصغر حکمت/1304) و «تقدم» (مقالهی سعید نفیسی/1307) و کتابهایی مانند «شهریاران گمنام/1307» سید احمد کسروی و «عصر اساطیری تاریخ ایران (خطوط برجستهی داستانهای قدیم ایران)/1307» حسن پیرنیا تکرار شده است. دور نیست که کاوهنویسان (نویسندگان کاوه) و بویژه «ابراهیم پورداوود» نخستینبار این آمیزه را برساخته و بکار برده باشند و شاید پورداوود آن را از نام مجلهی آلمانی Iranistik که «ویلهلم گایگر»، خاورشناس آلمانی، عهدهدار آن بوده، برساخته است. پورداوود در سال 1324 هجری خورشیدی انجمن ایرانشناسی را نیز بنیان مینهد.