توازن دنیا و آخرت!
از پرسشهای کهن، شُوِش/امکان و چگونگی «جمع دنیا و آخرت» است که رد پایش را همیشه و همهجا میتوان یافت! شاید کسی بجای دنیا و آخرت، «مادیات» و «معنویات» بگذارد که عامتر و شاید برخی مصادیقش، «جمعپذیر»ترست! بسال 58، در همان آغاز که «حکومت اسلامی» عهدهدار «سیاستگذاری» و مدیریت «نظام معیشت» مردم شد، این پرسش گران را برخی فاضلان «در راه حق» با ایدهی «التوازن الإسلامی بین الدنیا والآخرة» که عنوان کتابیست، پاسخ گفتند و کوشیدند میان آن دو جمع و «تعارض بدوی»شان را «رفع» کنند؛ ولی این تلاش گویا «ابتر» ماند و دیگر پیگیری نشد! میاندوابرو بگویم که گاه میپندارم «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» وبر و همهی نقدهای آن از سومبارت گرفته تا رودنسون، هر چند پسینی، در پاسخ بدین پرسش نگاشته شده است. در مقدمه، غرض کتاب ارائهی تصویری درست از حقیقت «اقتصاد اسلامی» برای نجات جهان از تباهی اقتصادی دانسته شده: «... تجلیة الصورة الصحیحة لواقع الاقتصاد الإسلامی لعرضها علی العالم المتطلع لاقتصاد متکامل ینجو به من الضیاع الاقتصادی الذی بلغه الیوم» که تأملبرانگیزست؛ زیرا نمیپندارم که جهان آن روز و امروز را با چند آیه و روایت بتوان اقناع کرد و نجات داد؛ مگر آنکه دیدگاه برآمده از آنها بمثابهی «فرا/پیشاسیاست»، سیاستها، راهبردها و راهکار/برنامههایی را برای «پیشرفت/توسعه» بهمراه آورد و اگر سخن از ابتری این ایده رفت، تنها وجه نظریش نبود و این مهم نیز مقصود بود که پیشتر درش نوشتهام! کلیدواژهی «توازن» در فرنام یادشده، پرسشزا و اندیشیدنیست؛ زیرا نشان آن است که دنیا و آخرت «دربرابر/مقابل» هماند و «وزن»شان نیز «یکسان» است و آن دو با هم در «اندرکنش/ تعامل»اند که با نتیجهی پایانی کتاب که میگوید: «فإذا عرفت ذلک فاعلم أن الذی یظهر من مجموع الآیات والأخبار علی ما نفهمه أن الدنیا المذمومة مرکبة من مجموع أمور یمنع الإنسان من طاعة الله وحبه وتحصیل الآخرة فالدنیا والآخرة ضرتان متقابلتان فکلما یوجب رضی الله سبحانه وقربه فهو من الآخرة وإن کان بحسب الظاهر من أعمال الدنیا» سازگار نیست؛ ولی نگارندگان این عنوان را تبیین و توجیه نمیکنند؛ اما ساختار سگانه/«تثلیث»ی کتاب که گیراست، با نتیجهی یادشده همسازست. این ساختار آدمی را بیاد «دیالکتیک» میاندازد؛ چراکه فصل/طایفهی نخست (مانند اخبار نکوهش فقر: «الفقر والفاقة مذمومان») در «مدح دنیا» چونان «وضع/نهاد»، فصل دوم (چون روایات ستایش فقر: «الفقر محبوب ومرغوب فیه») در «ذم دنیا» مانند «وضع مقابل/برابرنهاد» و فصل سوم جمع میان این دو یا همان «وضع مجامع/همنهاد»ست (البته، این سه در کتاب عنوان ندارند!)؛ ولی کتاب بیشتر بدستهبندی آیات و اخبار میپردازد و کمتر آنان را تحلیل میکند! توازن، بده-بستان یا خریدوفروش/بیعوشرا را بذهن میآورد که گویی یکی از دنیا و آخرت «ثمن» و دیگری «مثمن» است و برای خرید یکی، دیگری را باید فروخت (أولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخرة)!
سخن در اینباره بسیارست که گر خدا خواهد، در «فقه فقر» میآید!