الحجة فی الفقه! آشنایان می‌دانند که بحثی داغ در آغاز «اصول فقه» درباره‌ی موضوع و تعریفش است که گاه «ماه»ی بدرازا می‌کشد و گاه نیز «ابتر» می‌ماند و برخی نیز از آن می‌گریزند! شاید بدانید که آیت‌الله بروجردی موضوع علم اصول را «الحجة فی الفقه» می‌دانستند که در تقریرات ایشان آشکارست: «موضوع علم‌الأصول هو عنوان الحجة فی الفقه/منتظری» و شاگردان‌شان بارها این رأی را از ایشان نقل و بحث کرده‌اند و این نظر را ایشان در درس‌های «بروجرد» نیز داشتند: «فیکون موضوع الأصول مفهوم الحجة فی الفقه/حجتی» و در این میان، امام خمینی نیز در تقریرات دروس آیت‌الله بروجردی که با نام «لمحات‌الأصول» بچاپ رسیده، این نظر را آورده‌اند: «الموضوع عنوان الحجة فی الفقه/خمینی»؛ ولی آن‌چه پرسش‌زاست، دو عبارت امام خمینی در 1. الفوائد الخمسة و 2. أنوار الهدایة است! در فایده‌ی چهارم «الفوائد الخمسة» که در موضوع علم اصول‌ست، امام پس از آن‌که بـ«تشاجر» علمای اصول در آن و «مبهمیة»ش (موضوع علم‌الأصول هو الکلی المنطبق علی موضوعات مسائله المتشتتة/خراسانی) نزد متأخران‌شان می‌اشارند و آن را «عار عظیم» برای این دانش می‌شمارند، می‌نگارند: «ولما کان الحق فی نظری القاصر کون الموضوع هو الحجة بعنوانها» و در «أنوارالهدایة فی التعلیقة علی الکفایة» نیز پس از بیان آرای گوناگون در موضوع علم اصول فقه می‌نویسند: «ولما کان المرضی هو قول المشهور من کون موضوعه هو الحجة فی الفقه» و در هر دو، تعلیقه‌ای یک‌سان دارند: «قد حققنا فی [مناهج‌الوصول] ما هو المرضی عندنا فعلیه یسقط ما فی هذه الأوراق»! آشکار نیست که امام در کدام‌یک از آثارشان این مهم را تحقیق کردند (البته، در تقریرات آیت‌الله بروجردی آن را آورده‌اند!)؛ زیرا در «مناهج‌الوصول إلی علم‌الأصول» که آن را محققان دو کتاب در قلاب/کروشه گذارده‌اند و در «تقریرات» دروس‌شان مانند «تهذیب الأصول/سبحانی» چیزی در این‌باره نیست! امام در آن دو کتاب، نامی از آیت‌الله بروجردی نبردند و محققان نیز «ارجاع»ی بدیشان ندادند و اگر چه امام در فوائد چنان نوشتند که شاید بنظر رسد که این نظر از خودشان است (البته، تاریخ نگارش فوائد آشکار نیست!)؛ ولی در انوار آن را قول مشهور دانستند که در آغاز تأمل‌برانگیزست؛ زیرا با آن‌که گویا آیت‌الله بروجردی این قول را بشافعی در رساله نسبت داده‌اند: «قال مدونه الأول فی رسالة له تسمی بالرسالة الشافعیة إن موضوع الأصول هو عنوان الحجة فی الفقه/حائری» و البته، شافعی بدان «تصریح» نکرده و تنها از «حجیت» حجج بحث نموده: «ولذلک تری الشافعی یبحث فی رسالته التی ألفها فی هذا الفن عن حجیة الحجج الشرعیة/منتظری»؛ اما تعبیر «الحجة فی الفقه» بعنوان موضوع اصول فقه، در آثار اصولیان پیش از ایشان یافت نمی‌شود! گویا امام باور دارند که «الحجة فی الفقه» از گذشته نزد محققان اصولی موضوع اصول فقه بوده و آن، عبارت اخرای «الأدلة بعنونها»ست: «أنه قد استقر رأی محققی علماء الأصول قدیما وحدیثا إلی قریب من عصرنا علی أن موضوع علم‌الأصول هو الأدلة بعنوانها أی الحجة فی الفقه/خمینی» و آیت‌الله بروجردی در این‌باره چیزی جز آرای اصولیان (بویژه) پیش از «صاحب فصول» نگفتند و تنها با «أکثر المتأخرین/خمینی» (محققی المتأخرین!) هم‌راهی نکردند! باید دانست که سید مرتضا در ذریعه اصول فقه را ادله‌ی اجمالی فقه می‌داند: «الکلام فی أصول الفقه إنما هو علی الحقیقة کلام فی أدلة الفقه ... علی طریق الجملة دون التفصیل» که شیخ توسی در عُده با او هم‌رأی است: «أصول‌الفقه هی أدلة‌الفقه ... علی طریق الجملة» و ابن زهره نیز در غنیة همین را می‌گوید: «أصول‌الفقه عبارة عن أدلة‌الفقه ... علی الإجمال»؛ ولی محقق حلی در معارج زبان‌زد اصول فقه را طرق اجمالی فقه می‌شناساند: «أصول‌الفقه فی الاصطلاح هی طرق‌الفقه علی الإجمال» و علامه‌ی حلی نیز در تهذیب همین نظر را دارد: «فأصول‌الفقه مجموع طرق‌الفقه علی الإجمال ... وموضوعه طرق‌الفقه علی الإجمال» و البته، در نهایة مانند سید مرتضا، شیخ توسی و ابن زهره می‌گوید: «الأدلة الموصلة إلی الأحکام الشرعیة ... علی سبیل الإجمال» که درنتیجه، گویا واژه‌های «اصول»، «طرق» و «ادله» در اصول فقه هم‌معنایند؛ ولی هیچ‌یک از آنان که یاد شد، از واژه‌ی «حجت» که آیت‌الله بروجردی در موضوع اصول فقه بکار بردند، استفاده نکردند! گفتنی‌ست که در میان شاگردان آخوند خراسانی، محقق ایروانی در کتاب «الأصول فی علم‌الأصول» هم‌چون آیت الله بروجردی، از واژه‌ی حجت در موضوع علم اصول بهره می‌برند: «هو الحجة علی الحکم الشرعی الفرعی» که این همانندی، پرسش‌زاست!