تاریخ کلامی نزد تاریخگذاران اسلامی!
اگر کتابهای تاریخ در «جهان اسلام» را بنگرید و ببینید که با «إثبات الصانع» و «حدوث العالم» آغاز میشوند، از شگفتی شاید انگشت بدهان با خود بگویید: چرا چنین!؟ … در آغاز این دست کتابهای تاریخ مسلمانان (اسلامی!؟)، پس از اثبات صانع، از «نخستین آفریده» (أول ما خلق الله ...) که در «روایات» بسیار آمده و نیز چیدمان (ترتیب زمانی!) آفریدگان، سخن میرود. «حد وسط» برهانشان بر هستی آفریننده، «نوپیدایی جهان» (حدوث زمانی عالم)ست! پس چون نیک بنگریم، این تاریخگذاران (مورخان)، متکلمانه (کلامی)، این نهاده را بررسیدند؛ زیرا «حد وسط» فیلسوفان مسلمان/اسلامی برای اثبات صانع، «حدوث ذاتی» یا همان امکانست! این تاریخنگاران متکلممآب، پیش/قبلها و پس/بعدها (… قبل کل شیء/… ثم خلق) را (در احادیث) مانند «نخستی/نخستینی» (أولیت: إن أول ما خلق الله ...)، زمانی پس تاریخی (در معنای معمول!) میدانند! … امروزه، بسیار در محافل تاریخی از نسبت میان کلام و تاریخ سخن میرود و بسیاری تاریخ را لابشرط از کلام (حتا بشرط لای از کلام!) و برخی آن را بشرط کلام میدانند و با دیدن این دست صحف یادشدهی تاریخ در تمدن اسلامی، میتوان گفت که قدمای ما تاریخ را از وجوهی، بشرط کلام میدانستند و در کتابهایشان از موضوعات و استدلالهای کلامی بهره میجستند! بسیار کوتاه بگویم که برخیشان از چیستی پدیدار «زمان» نیز در این آغازها سخن گفتند و بسیاریشان آن را «موهوم» پنداشتند! بگذریم که سخن درازست؛ ولی در پایان، جا دارد چندیک از این دست کتابها را که برخیشان آشنایند، نام برم تا پژوهندگان بخواندنش روی آورند:
1. تاریخ الرسل والملوک (تاریخ الطبری) لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری
2. المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم لأبی الفرج عبدالرحمان بن علی بن محمد بن الجوزی
3. کنز الدرر وجامع الغرر لأبی بکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری