آمیزهی «علم انسانی» نزد فارابی و ملاصدرا!
زبانزد «علوم انسانی» امروزه چنان آشناست و مردم با آن خو گرفتند که جز اندکی، کسی دربارهاش پرسش نمیکند! شاید کسی بگوید: بازار گرم اسلامی یا بومیسازی علوم انسانی نشان آن است که بسیار از آن پرسش شده و میشود؛ ولی کوتاه بگویم که این بازار نچندان پررونق، گرفتار شعارها و کلیشههاست! گویند: علوم انسانی برابرنهاد humanities است که تازیان بدرستی، بدان «انسانیات» گفتهاند و نباید آن را «علم» پنداشت؛ از اینرو، آمیزهی علوم انسانی برابرنهادی درست برای humanities نیست. سخن در اینباره درازست؛ ولی باید دانست که در ایران علوم انسانی اعم از humanities است و گویا تعریفش سلبیست و باید از «چینستی»اش گفت؛ زیرا هر چه را که طبیعی و ریاضی نیست، انسانی گویند! علم نیز «مشترک لفظی»ست و انصراف آن در فارسی و تازی، بـscience نیست! از اینکه امروزه، علوم انسانی چه است و چه نیست و برابرنهاد کدام واژه یا واژههاست و تاریخ کاربردهای نویناش چیست، بگذریم. از قضا، آمیزهی «العلم الإنسانی» (علم انسانی!) در جهان اسلام پیشینه دارد. فارابی در رسالهی خواندنی «تحصیل السعادة» خود آن را بکار برده است! او پس از «علم التعالیم»، «علم الطبیعة» و «علم ما بعد الطبیعیات»، از «العلم الإنسانی» سخن میراند و آن را همان «العلم المدنی» (الفلسفة المدنیة) که دربارهی سعادت انسان است، میداند و چنین تعریف میکند: «وهو علم الأشیاء التی بها أهل المدن بالاجتماع المدنی ینال السعادة کل واحد بمقدار ما له أعد بالفطرة» که شاید کسی بگوید: فارابی مدنیت را چونان فصل مقوم انسان میپندارد (انسانیت= مدنیت)! او علم انسانی را عهدهدار بررسی غرض تکوین انسان که همان کمالیست که باید بدان برسد و نیز بررسی هر آنچه که انسان با آن بدین کمال دست مییابد، میشناساند: «ویفحص عن الغرض الذی لأجله کون الإنسان وهو الکمال الذی یلزم أن یبلغه الإنسان ماذا وکیف هو ثم یفحص عن جمیع الأشیاء التی بها یبلغ الإنسان ذلک الکمال إذا ینتفع فی بلوغها ...» و در رسالهی «التنبیه علی سبیل السعادة» از آمیزهی «الکمال الإنسانی» (وکانت نهایة الکمال الإنسانی)، «کمال الإنسان» (کمال الإنسان فی ...) و «مقصود ما إنسانی» (فکل واحد من هذه الصنائع الثلاث له مقصود ما إنسانی) بهره میبرد؛ پس میتوان گفت که او علم مدنی را انسانی مینامد؛ زیرا درش از چیستی، چونی، چندی و ... کمال انسانی بحث میشود؛ چنانکه در تعریف پیشین از سعادت سخن رفت. آمیزهی العلم الإنسانی را ملاصدرا و فیاض لاهیجی نیز بکار بردند؛ اما در معنایی دیگر! ملاصدرا در «مفاتیح الغیب» مینویسد: «إذا عرفت هذه المقدمة فاعلم أن العلم الإنسانی یحصل من طریقین ...» و لاهیجی در «شوارق الإلهام» مینگارد: «لکن الحق فی ذلک أنه لیس تعدد المعلومات فی العلم الأزلی کتعددها فی العلم الإنسانی» که هر دو، مقصودشان علمیست که انسان بدست میآورد (میتواند بدست آورد!)! در کاربرد فارابی انسان موضوع علم است و مقصود از علم نیز در آن مجموعهای از قضایاست و در کاربرد ملاصدرا و لاهیجی انسان فاعل علم است و مقصود از علم نیز در آن صورت ذهنیست! این آمیزه کاربردهایی دیگر در میراث مکتوب ما دارد که شرحش را این زمان بگذار تا وقت دگر ...!