. 💬 شهید مصطفی ردّانی‌پور، در خانه آیت‌الله بهجت رفت‌وآمد داشت و برای ایشان خرید می‌کرد. اگر روضه در خانه ایشان برگزار می‌شد، چایی درست می‌کرد، اگر قندی یا چیزی نیاز داشتند، آقامصطفی آن را می‌خرید. بعد از عملیات فتح‌المبین، تعدادی از فرماندهان جنگ به همت شهید مصطفی ردانی‌پور خدمت آیت‌الله بهجت رسیدند. مصطفی بغل دست ایشان نشسته بود و یکی یکی بچه ها را معرفی می‌کرد. مرحوم آیت‌الله بهجت فرمودند: «مصطفی، چه‌کار می‌خواهید بکنید؟»، مصطفی گفت که اجازه می‌دهید بگویم عملیات چطور بوده است؟ آیت‌الله بهجت فرمودند: «بله». آقامصطفی شروع کرد به گفتن اینکه این قدر فتوحات داشتیم و این قدر رفتیم جلو و اسیران زیادی گرفتیم، همه‌اش از فتوحات و پیروزی‌های فتح‌المبین گفت. در اثر این گفتن‌ها آهسته آهسته یک نوع غرور در میان فرماندهان دست می‌داد و خودشان را محکم‌تر می‌گرفتند، که این کار شده و الحمدلله ما این کار را کردیم. وقتی گزارش شهید ردانی‌پور تمام شد، آیت‌الله بهجت دوباره پرسید: «نگفتید می‌خواهید چیکار کنید؟ آخرش چیه؟» مصطفی گفت: «می‌خواهیم صدام را بکشیم». آیت‌الله بهجت فرمود: «هر کدام‌ از ما یک صدام هستیم». بعد از این حرف آیت‌الله بهجت، غرور بچه‌ها فروریخت. ┏━━━〰️〰️━━━┓ @tashkilat_ir ┗━━━〰️〰️━━━┛ پایگاه فرهنگی بعثت