☘️ ابومحسن کاپشن سبز! هنوز دو سال از دریایِ عمر سیدعلی نگذشته بود که پدر ایرانیش، آن یار احمد متوسلیان برای ملاقاتی خاص! با حضرت ارباب.ع بال شهادت در جبهه‌های ایران گشود و پرواز کرد! کنیه‌اش ابومحسن است اما نه برای فرزندِ دیده‌اش! برای آن فرزندِ«شش ماهه و نادیده‌اش»! که همچون...‌🥺 پیش از تولّد به همراه مادرِ خود «زینب» که چند سالی بود همسر و هم‌قدمِ ابومحسن شده بود در سوریه هر دو به آسمان بال گشودند و پرواز کردند! حالا ابومحسن هرچند داغ دارد؛ برایِ شهادتِ پدر، همسر، فرزند و حتی مادر! که اخیراً او نیز در بیروت برات شهادت گرفت و پرواز کرد!😮 اما... امّا او فقط وقتی به یاد «سید» می‌افتد سکوتش را می‌شکند و می‌سراید! اینگونه: نگو که من نگفته‌ام، که حرف دل نهفته نیست تو بارها شنیده‌ای، ولی مرا ندیده‌ای سکوت شب ترانه شد، به گوش باد و آسمان حدیث عشق را مگر، ز چشم من ندیده‌ای! اگرچه دور مانده‌ای، ز آتشی که در دلم هنوز در شراره‌ها، غم مرا ندیده‌ای نسیم بی‌قرار من، به شوق تو وزیده است ولی عبور لحظه را، ز سایه‌ها ندیده‌ای من از نگاه گفته‌ام، تو از صدا شنیده‌ای ولی حقیقت مرا، در این صدا ندیده‌ای به هر ستاره در شبی، که بی‌تو رنگ غم گرفت نشانه‌های روشنی، چرا هنوز ندیده‌ای سید هنوز منتظر، میان سایه‌های شب بگو که می‌رسی شبی که اینچنین ندیده‌ای شاعر: 🌹🤲🏻 @SobheZood