💗🍃 🍃 ✨ بِسْمِ اللَّه بعد از شهادٹش ،پدرش ٹعریف مےکرد که نیمه هاے شب بیدار شده و دیده که فهیمه سرجایش نیست .هر چه میگردد اورا پیدا نمےکند تا اینکه به پشت بام مےرود و مےبیند که در آن هواے سرد زنجان ،فهیمه رفته و آنجا خوابیده ،پدرش مےپرسد :چرا اینجا خوابیده اے؟فهیمه مےگوید : الان رزمنده ها توی هواے سرد تو سنگرا هسٹن ،من دلم نمیاد بیام و کنار شوفاژ گرم بخوابم . (مےپرسند که خوابیدن در هواے سرد یا داغ چه سودی برای رزمنده ها داشٹ ؟ مثلا هواے سرد سنگر ،گرم مےشد ؟ اصلا این کار چه فایده ای داشٹ ؟ جواب این اسٹ که :درسٹ اسٹ که کار آنها ظاهرا کمکے به رزمنده ها نمےکرد ،ولے اولا این دخٹر ها که فقط این کار را نمےکردند ،از صبح ٹا شب هر کارے که از دسٹشان برمےآمد براے مردم و رزمنده ها انجام مےدادند،ولے گاهے از این کار ها هم مےکردند تا نفس خودشان را ٹربیٹ کنند .) ... همین فهیمه ،مےخواست براے ٹدریس به کردسٹان برود .پدر و مادرش که نمےٹوانند رأے او را برگردانند ، دسٹ به دامن شهید قدوسے مےشوند که او فهیمه را منصرف کند . شهید قدوسے با فهیمه صحبت مےکند :دخٹرم نرو !دَرسِٹ حیفه، بمون و ادامه اش بده . فهیمه جواب مےدهد : " شما در مقابل شهادٹ ،چے به من مےدید؟" شهید قدوسے مےگوید : من دیگه با ٹو حرفے ندارم،ٹو راحٹو انٹخاب کردے ،برو . .... فهیمه به کردسٹان مےرود . منافق ها اٹوبوس حامل مسافر ها را به رگبار مےبندند و او شهید مےشود . ... گفٹه شده ،شهادٹ فهیمه و ٹشییع جنازه ے باشکوه او در زنجان ، باعث شد که مردان زیادے از زنجان عازم جبهه ها شوند . |°شهيده فهیمه سیاری °| 🍃 @tasmim_ashqane 💗🍃