🌹شهید سردار احمد کریمی🌹 شهادت گمشده زندگی حاجی بود. او عاشق شهادت بود. اگر جایی می‌نشست و با کسی صحبت می‌کرد با خاطری آزرده می‌گفت: نمی‌دانم چرا هنوز افتخار شهادت نصیبم نشده! اگر به جبهه آمدم، امید داشتم. دلم می‌خواهد با شهادت، پیش بسیجی‌ها روسفید باشم و در برابر امام شرمنده نباشم. چنان از صمیم دل سخن می‌گفت که گاه بغض آزارش می‌داد و نمی‌توانست ادامه دهد. یک‌بار گفت: دعا کن من بروم. گفتم خسته شدی؟ گفت وقتی خانه شهدا می‌رویم شرمنده‌ام. چه بگوییم. مگر خانه رضی نبودی. یادم افتاد وقتی به خانه شهیدان رضی رفتیم. از در خانه رفتیم داخل، پدرشان گفت: چرا یکی‌شان را نگذاشتی برای ما کپسول گاز بگیرد؟ هم حاج اکبر نوری بود و هم احمد. فردایش -یا دو روز بعد- خبر شهادت احمد را دادند... 🌹شهید احمد کریمی ره🌹 صلوات با ذکر و عجل الفرجهم در لینک زیر قرائت بفرمایید 👇👇👇👇👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/p6s https://EitaaBot.ir/counter/p6s 👆👆👆👆👆👆👆 اللهم عجل لولیک الفرج،فرجنا به