🌹امدادگر شهید اسماعیل معینیان🌹 همسر شهيد اسماعيل معينيان، خانم معصومه سعيدي می‌گوید: من همسر شهيد معينيان هستم سال 1358 با هم ازدواج كرديم. ايشان در دانشگاه علامه طباطبايي دانشجو بود. اهل سمنان هستم. همزمان با تحصیل در اداره گمرك مسؤول بخش متروكه بود و شغل خوبي داشت. وقتی شهید اسماعیل در جبهه بود، خيلي ارتباطم با خدا مستقيم بود. هنوز هم رابطه ام با شهید اسماعیل قطع نشده و آن موقع با خوابهايي كه مي ديدم به من الهام شده بود شهيد مي شود ولی برایم مشکل بود تا بخواهم قبول كنم چنين اتفاقي مي افتد. شب شهادتش واقعا يك حال و هوايي داشتم حتي خواب ديدم كه در يك بلندي ايستادم او در يك بياباني افتاده در يك خرابه اي همانطور كه در عكس هست تركش به پهلويش خورده بود و ناله مي كرد و يا زهرا مي گفت و مي گفت پاشو بيا ميخوام تو رو و مريم را بينم. براي بار آخر مي خواهم ازت خداحافظي كنم. توي خواب همان لحظه اي را كه جان مي داده من مي ديدم از خواب بيدار شدم صداي اذان بود. قبل از شهادتش برادرم مجروح شده بود و شهيد امدادگر بود. زخم برادرم را مي بندد و ده دقيقه‌اي مي ايستد و بعد مي گويد حبيب تو كه حالت بهتر است من بروم مجروح‌هاي ديگر را سربزنم . بروم پيش بچه‌هاي ديگر كه اولين شهيد والفجر2 بوده بعد كه ايشان بعد از شهادتشان رفتيم بيمارستان برادرم را ببينم وقتي راجع به شهادتش مي گفت همان لحظه اي بود كه من خواب ديده بودم جهت شادی روحشان صلواتی هدیه کنیم 👇👇👇👇👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/p6s https://EitaaBot.ir/counter/p6s 👆👆👆👆👆👆👆 اللهم عجل لولیک الفرج،فرجنا