✅👈 حجة الاسلام شکرزاده
💠 یک روز در مدرسه دارالشفاء دیدم حاج آقا توسلی رحمة الله علیه با یک شخصی بیرون می روند.
💠 بعد از مدتی ایشان بنده را به حجره خودشان دعوت کردند و یک ضبط صوت «سونی» نو را نشان دادند و گفتند: نحوه کارکردن این چه جوری است؟ من هم توضیحاتی درباره نحوه استفاده از آن دادم.
💠 حاج آقا گفتند: نمیپرسی که این ضبط از کجا آمده است؟ گفتم: چرا؟
💠 ایشان گفتند: آن جوان که دیدی چند روز پیش با او بیرون رفتیم، روزی آمد و استخارهای از من خواست.
💠 سیر کردم و دیدم: اولا ماشینش گم شده و میخواهد ببیند پیدا میشود یا نه؟ و ثانیاً یک دختر خانمی را میخواست، ولی برادران آن دختر راضی نبودند، میخواست بداند که با آن دختر ازدواج می کند یا نه؟
💠 گفتم: برادران آن دختر خانم با ازدواج شما موافقت میکنند و ماشینت هم پیدا میشود. وقتی اینها را به او گفتم، سرش را تکانی داد و رفت؛ یعنی نمیتوانست بپذیرد.
💠 بعد از مدتی ماشین، پیدا شد و با دختر مورد علاقهاش هم ازدواج کرد. آن روز همسرش را داخل همان ماشین گذاشته و آمده بود که مرا ببیند و این ضبط را هدیه آورده است.
💠 وقتی شما دیدید با آن شخص بیرون میرفتیم؛ خانم ایشان داخل ماشین بود و گفته بود که من هم میخواهم آن شیخ را ببینم.
🆔لینک کانال👈
https://eitaa.com/tavasolitabrizi