🎤👈 عارف سالک حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه
◼️ برای تبلیغ در ماه محرم به روستای کِرمِجگان قم رفته بودم. اهالی آنجا روز عاشورا مراسم تعزیه خوانی را به صور مفصل برگزار می کنند.
◼️ خیمه درست میکنند؛ چقدر زیبا و با چه پارچههایی، چه ظروفی، یک بساطی که از بیان آن عاجز هستم. در این تعزیه، لشکر ابن سعد به خیمهها حمله میکنند و شروع میکنند به غارت و آتش زدن خیمهها.
◼️ من چیزی با خودم گفتم که حالا میگویم غلط کردم و آن وقت هم گفتم غلط کردم. یک وقت به خودم گفتم که چرا این پارچه ها، این ظرفها را دیگر آتش زدند؛ اینها را میدادند به فقرا؛ این پارچهها حیف نیست، این ظرفها حیف نیست⁉️
◼️ یک وقت کسی بلند در گوشم گفت:
«حیف امام حسین بود. اینها حیف نیست». برگشتم، کسی را ندیدم. فهمیدم اسراری هست.
◼️ اهالی گفتند: حاج آقا، یک سال این نذر را که خیمهگاه را درست میکنیم، انجام ندادیم. صدمه دیدیم. از آن وقت، عهد کردیم که ما و اولاد ما این بساط را در زمستان و تابستان برگزار کنیم. خرج دارد، ولی خداوند میدهد.
🆔لینک کانال👈
https://eitaa.com/tavasolitabrizi