✅👈 آیت الله سید محمدحسین تهرانی 🔶 مرحوم محمدتقی مجلسى رحمة الله علیه مى‏فرمايد: شبى از شبها پشت بام خانه خود بين خواب و بیداری بودم، امام زمان عجّل اللهُ فَرَجَه الشریف را در بازار خربزه فروشان اصفهان در جنب مسجد جامع دیدم. 🔶 با كمال شوق و شعف خدمت آن بزرگوار عليه الصّلاة و السّلام رسيدم و عرض نمودم: يا بن رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَليْهِ و آله هميشه دستم به شما نمى‏رسد! كتابى به من بدهيد كه بر آن عمل نمايم! 🔶 فرمودند: برو از آقا محمّد تَاج كتاب را بگير! گويا من او را مى‏شناختم. رفتم و كتاب را از او گرفتم، و مشغول به خواندن آن بودم و مى‏گريستم. يك دفعه از خواب بيدار شدم، ديدم در بالاى پشت بام خانه خود هستم. 🔶 كمال حُزن و غُصّه بر من روى داد. در ذهنم گذشت كه: محمّد تَاج همان «شيخ بهائى» است. و تاج هم از بابت رياست شريعت است. چون صبح شد وضو گرفتم و نماز صبح خواندم. خدمت ايشان رفتم. 🔶 ديدم شيخ در مَدْرَس خود با سيّد ذوالفقارعلى گلپايگانى مشغول به مقابله صحيفه است. بعد از فراغ از مقابله، كيفيّت حال را عرض نمودم. فرمودند: انشاء الله به آن مطلبى كه قصد داريد خواهيد رسيد. 🔶 آنگه خود را به محلّى كه حضرت عليه الصّلوة و السّلام را در آنجا ديده بودم، رساندم. در آنجا ملاقات نمودم آقا حسن تَاج را كه مى‏شناختم. 🔶 مرا كه ديد گفت: مُلاَّ محمّد تقى بيا برويم در خانه بعضى از كتب كه موقوفه مرحوم آقا قدير هست، به تو بدهم! مرا برد. در آنجا بر دَر اطاق، در را باز نمود، گفت: هر كتابى كه مى‏خواهى بردار! 🔶 دست زدم و كتابى برداشتم. نظر نمودم ديدم كتابى است كه حضرت حجّة الله روحى فداه ديشب به من مرحمت فرموده بودند. ديدم كه صحيفه سجّاديّه است مشغول شدم به گريه و برخاستم. 🔶 گفت: کتاب ديگری هم بردار! گفتم: همين كتاب كفايت مى‏كند. پس شروع نمودم در تصحيح و مقابله و تعليم مردم. و چنان شد كه از بركت كتاب مذكور، غالب اهل اصفهان مستجاب الدَّعوة شدند. 🔶 مرحوم مغفور محمدباقر مجلسى مى‏فرمايد: پدرم چهل سال در صدد ترويج صحيفه شد. و انتشار اين كتاب به واسطه آن مرحوم شد كه الآن خانه‏اى نيست كه صحيفه در آن نباشد. 📚 امام شناسى، ج ‏۱۵ ص ۵٠ 🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi