عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ حَتَّی مَرَّ بِهَا بغا أَیَّامَ الْوَاثِقِ فِی طَلَبِ الْأَعْرَابِ. فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ أَخْرِجُوا بِنَا حَتَّی نَنْظُرَ إِلَی تَعْبِئَةِ هَذَا التُّرْکِیِّ. فَخَرَجْنَا فَوَقَفْنَا فَمَرَّتْ بِنَا تَعْبِئَتُهُ فَمَرَّ بِنَا تُرْکِیٌّ ، فَکَلَّمَهُ أَبُوالْحَسَنِ علیه السّلام بِالتُّرْکِیَّةِ ، فَنَزَلَ عَنْ فَرَسِهِ ، فَقَبَّلَ حَافِرَ دَابَّتِهِ. قَالَ فَحَلَّفْتُ التُّرْکِیَّ وَ قُلْتُ لَهُ مَا قَالَ لَکَ الرَّجُلُ؟ قَالَ هَذَا نَبِیٌّ؟ قُلْتُ لَیْسَ هَذَا بِنَبِیٍّ. قَالَ دَعَانِی بِاسْمٍ سُمِّیتُ بِهِ فِی صِغَرِی فِی بِلَادِ التُّرْکِ مَا عَلِمَهُ أَحَدٌ إِلَّا السَّاعَة. أبوهاشم جعفریّ میگوید در مدینه بودم که بغاء ( یکی از سپهداران متوکّل ) در عهد واثق عباسی در جستجوی أعرابِ به مدینه رسید. حضرت هادی علیه السّلام فرمودند برویم ببینیم این سپهدار تُرک چگونه صف آرایی کرده. بیرون شدیم و ایستادیم تا سپاه آمد. مردی از تُرکها از کنار ما گذشت. حضرت هادی علیه السّلام با او به زبان ترکی صحبت کرد. مردِ تُرک از اسب پیاده شد و سُمِ مرکب إمام را بوسید. من او را قَسَم دادم که این مرد بتو چه گفت؟ از من پرسید ، این مرد پیامبر است؟ گفتم نه. گفت مرا بنامی صدا زد که در کودکی در سرزمین تُرک آن نام را بر من گذاشته بودند و کسی تا این ساعت از آن نام اطلاع نداشت. بحارالأنوار ۵۰ / ۱۲۴.