درباره مناظره اقتصادی در جهان‌آرا ابوالفضل اقبالی مناظره یک ساحت علمی و نظری دارد که افراد با سطح سواد خود در آن قضاوت می‌شوند و یک ساحت رسانه‌ای دارد که رفتار و گفتار افراد در آن تعیین کننده است. در مناظره دیشب بلاشک دکتر موسی غنی‌نژاد پیروز رسانه‌ای مناظره بود و دکتر مسعود درخشان عملکرد بسیار بدی داشت. اما در صحبت‌های دکتر غنی‌نژاد چندتا نکته قابل مناقشه وجود داشت که عرض می‌کنم. سه محور مهم در صحبت‌های دیشب دکتر غنی‌نژاد وجود داشت که عبارتند از: ۱. چپ‌انگاریِ اقتصاد اسلامی دکتر غنی‌نژاد در ابتدای سخنان خود، علت‌العلل چالش‌های اقتصادی کشور را ابتنای اصول اقتصادیِ قانون اساسی کشور(به‌ویژه اصل ۴۳) بر رویکردهای مارکسیستی و چپ در اقتصاد دانست. ایشان در اینجا عامدانه و با هوشمندی برای مخاطب تلویزیونی یک ساده‌سازی در تقسیم‌بندی رویکردهای موجود در اقتصاد انجام می‌دهند. به این ترتیب که هرکس برای دولت(حاکمیت) شان مداخله در اقتصاد در نظر می‌گیرد تبار مارکسیستی دارد! و هرکس مخالف مداخله دولت در اقتصاد است تفکر لیبرالی دارد. و لذا براساس این دوگانه‌ی بسیط و نادقیق، اصل ۴۳ قانون اساسی کشور را سوسیالیستی دانسته و با یک تحریف تاریخی، تنظیم این اصول را به چپ‌های اول انقلاب نسبت می‌دهد و از جزوات حزب توده به عنوان رفرنس سخن خود استفاده می‌کند! چنین تقسیم‌بندی بسیط و تقلیل‌گرایانه از نظریه‌های اقتصادی توسط دکتر غنی‌نژاد صرفا کارکرد سیاسی و رسانه‌ای برای برچسب‌زدن به طرف مقابل دارد و فاقد مبنای علمی است. رویکردهای موجود در اقتصاد در نسبت به مقوله مداخله دولت‌ها، طیفی از نظریه‌های مارکسیستی، لیبرالیستی و اسلامی را شامل می‌شود که تفاوت‌های دقیقی با یکدیگر دارند و به این سادگی نمی‌توان آنها را یک کاسه کرد. ۲. علم‌انگاریِ(به‌معنای ساینس) اقتصادِ مدرن دکتر غنی‌نژاد اصرار داشت که به صحبت‌های دکتر درخشان برچسب ایدئولوژی و شعار بزند و سخنان خودش را علمی جلوه دهد. در حالیکه خود ایشان بهتر از هر کسی واقف هستند که اقتصاد، فلسفه‌ای است که گاهی امتداد ریاضیاتی نیز پیدا کرده است. همین نظریه اقتصاد بازار که ایشان از آن دفاع می‌کنند بیشتر از آنکه ماهیت علمی(scientific) داشته باشد، ایدئولوژی محض است و بنیان‌های فلسفی و الهیاتی دارد. تمام بحث‌های فون هایک درباره مفاهیمی چون آزادی، قانون، نظم و... ایدئولوژی است. حال اگر کسی چون پروفسور مسعود درخشان با آن سوابق علمی و تئوریک، از کسی چون امام خمینی(ره) نقل قول بیاورد متهم به شعرخوانی می‌شود، اما اگر دکتر غنی‌نژاد که خودشان مدت‌ها از مدافعان رویکردهای مارکسیستی در اقتصاد بودند، الان از لیبرال‌هایی چون فون هایک نقل قول بیاورد، می‌شود بحث اصولی و علمی! کسی هم نمی‌پرسد که اعتبار و مشروعیت گزاره «قانون نظم خودجوش است» با کدام محک علمی سنجیده شده است؟ ۳. جداانگاریِ قلمرو دین و اقتصاد دکتر غنی‌نژاد در پایان مناظره یک پرسش مشهور و فراگیر در فضای عمومی جامعه را از پرفسور درخشان مطرح می‌کنند که شما چرا در مباحث اقتصادی از امام خمینی(ره) یا مقام معظم رهبری رفرنس می‌آورید؟ ایشان بلاشک فقیه و دین‌شناس هستند اما چون تخصص اقتصادی ندارند، نظرشان در این عرصه قابل استناد نیست! حال سوال من از آقای غنی‌نژاد این است که شما چه درک و شناختی از دین دارید که براساس آن قلمرو اقتصاد را از قلمرو دین جدا کردید؟ این که همان شبهه رایج سکولاریسم در دهه 70 است که فقه و دین را محصور در ارتباط فردی ما با خدا می‌دانست و معتقد بود کار سیاست و اقتصاد و علم را باید به متخصصان خودش واگذار کرد و دین و روحانیت باید مشغول نماز و روزه مردم باشند! پس احکام اجتماعی و اقتصادی اسلام که اتفاقا حجم وسیع‌تری از احکام فردی را به خود اختصاص داده چه می‌شوند؟ حرمت ربا، قاعده نفی سبیل، انفاق، خمس و زکات، الگوی مصرف و... اینها ناظر به اقتصاد نیستند؟ جالب است که خود ایشان در ابتدای مناظره صراحتا می‌گویند در قانون اساسی ما ردپایی از اصول اقتصادی اسلام نیست! یعنی می‌دانند که در اسلام ابواب متعدد و اصول بسیاری ناظر به ساماندهی وضعیت اقتصادی جامعه داریم. خب پس اگر کسی دین‌شناس باشد به این امور نیز واقف است و نظراتش درباره اقتصاد مسموع است.