🚩مثل شهدا...
🏴مثل حر...
😯نبوغی مثالزدنی داشت و این، تنها به درس و مدرسه محدود نمیشد. او مسائل را طور دیگری میدید و با معارف اسلامی نیز خو گرفته بود.
🔹️یکبار زمانی که مجید وارد کلاس اول دبیرستان شده بود، در ایام محرم دستههای سینهزنی راه افتادند. یکی از اشرار محله در جلوی این دستهها سینه میزند.
👈🏻سید مصطفی به مجید میگوید: حیف! ببین اینهمه امام حسین جونش رو فدا کرده زن و بچه ش رو برا اسلام داده؛ حالا چه کسی آمده و جلوی این دسته دارد سینه میزند!!!😤
مجید باوجود آنکه سن کمی داشت، گفت: «تو برو و عظمت این خون ریخته شده را ببین که بعد از هزار و اندی سال در چنین روزی، شرورترین آدمها هم دیگر کار خلاف نمیکنند و میآیند عزاداری میکنند.»😯
🔸️اره داداش جون!
نگاه نکن به ظاهر و قیافه طرف که چجور میگرده و چکارایی کرده!!!
الان که اومده تو کشتی نجات امام حسین و آقا خریدتش رو ببین!
آقایی که یه روز حر با اونهمه گناه رو بخشیده...
حری که راه امام حسین و اصحابش رو سد کرده و دل بچههاش رو شکونده!!!😪
اما با اینهمه گناه وقتی میاد پیش حسین ع آقا اون رو به آغوش میگیره و به خیمه ش میاره!
حالا تو هم بیا تو این دهه مث حر بگو:
آقاجان!
منم اومدم مث حر بگم...
😔"منو به مادرت ببخش"😔
#شهید_مجید_شریف_واقفی
#پای_درس_کربلا