🔴 شطعلی و سگماهیها...
🔹از اهواز بدون اینکه بدانیم کجا میرویم عازم جبهه شدیم؛ ناگهان ورودی دریاچهای به نام شطعلی پیادهمان کردند و با قایق به سوی سنگرهایی از جنس فیبر فشره بردند.
نه سنگرمان خاکی بود نه زیر پایمان سفت! در خواب هم جبهه را این مدلی ندیده بودم.
🔸منی که شنا بلد نبودم و از آب میترسیدم، مأموریتم شده بود جنگیدن روی آب! یواش یواش با کمک جلیقه نجات، ترسم ریخت. سنگر ما با عراقیها حدود ۵۰۰ متر فاصله داشت، اما بعضی سنگرها ۵۰ متر آنطرفترشان عراقیها بودند و باید در این فاصله کم و با وجود نیزارها تحرکات عراقیها را زیر نظر میگرفتیم. هر لحظه ممکن بود غواصان عراقی، بدون اینکه کسی متوجه شود از میان نیزارها سیم بکسل به زیر سنگر نصب کنند و بهوسیله موتورهای سنگین، سنگرها را سمت خودشان بکشند! همه چیز فراهم بود که ظرف یک هفته یا از فشار استرس، روانی شوی یا کلاً دیگر هیچ چیز نتواند آرامشت را برهم زند.
🔸 ۴۵ روزی در شطعلی بودیم، در آبهای شطعلی ماهیهایی روی آب میآمدند و ما هم برای سرگرمی برایشان خرده نان میریختیم و ناگهان چندین ماهی به سمت خرده نان هجوم میآوردند. در این بین یکی از هم سنگرهایمان به نام محسن جلال مهر، از سر کنجکاوی گفت: میخواهم یکی از ماهیها را بگیرم؛ گرفتن ماهی همان و تورم دستش همان! بعداً فهمیدیم این نوع ماهیهای خطرناک، سگماهی نام دارند.
🔹چون منطقه خطرناکی بودیم، دوستان بهداری برای درمان چنین چیزی، همکاری نمیکردند، رفیقم هم پشت بیسیم گفت: مجروح شدهام، آنها هم با قایق بدون صدا و با پارو زدن خودشان را رساندند؛ وقتی صحنه را دیدند عصبانی شدند که شما چرا دروغ گفتید!
🔸گفتم: اگر راستش را میگفتیم که نمیآمدید! رفیقم را برای مداوا بردند و فردایش به سلامتی برگشت و از آن موقع دیگه فکر شکار سگ ماهی را از سرمان بیرون کردیم.
📌ادامه دارد...
✍سید رضا مشیری
🌹به اقتصاد اخلاقی بپیوندید👇👇👇
@Economic_Ethics