❤️ اینجا جای پیرمردها نیست! 🔸 «نمی‌خواستم سربار خونوادم باشم»، « منو اینجوری نبین روزگاری برای خودم برو بیایی داشتم»، « از بچه فقط اسمش تو شناسنامه مونده»... 🔸 این‌ها بخش کوچکی از حکایت کسانی است که جای دوری زندگی نمی‌کنند اما انگار در سرزمین فراموش شدگان و در خاطره‌ها به خاک سپرده شده‌اند 🔸 جایی در همین شهر آدم‌هایی از جنس فراموشی با تنهایی و سر وکله زدن با تقدیر و سرنوشتشان مشغول زندگی و گذران اموراتشان هستند، دنیایی طرد شده یا تبعید شده برای کسانی مثل من که برای اولین بار و از نزدیک با این فضا رو به رو می‌شدند. 🔸 در این سری گزارش به سراغ پدرهایی رفتیم که فراموش شده‌اند و دل خوش‌اند به یک پیامک خشک و خالی از سمت خانواده و خانه‌ای که ستون آن جدا شده ... 💻 گزارش کامل را اینجا بخوانید @TebyanOnline