«بخش دوم سفر نامه چشمه کوهسار » به حکمت جویان از گیاه مثمر کاسنی گفتیم که چقدر برای همه اعضای بدن مفید است خصوصا برای کبد👈 مادر بدن گفتیم رها باشید آب بازی کنید اما جنبه خیس شدن را هم داشته باشید😁 نگاهشان برق می‌زد 🤩 انگار تازه متوجه شده بودند که اینجا آپارتمان نیست😔 اینجا بشین و ساکت باش نیست😔 اینجا صدا نکن، همسایه اذیت میشه نیست😔 اینجا آزاد آزادی😍😅 فقط مواظب زیردستان و رفقایت باش😉 وقتی ذهن‌هایشان آماده شد، دل‌هایشان هم همراه شد و دست‌هایشان شروع به کار کرد. مادرها هم در این فضای دلنشین «زیارت عاشورا» خواندند و به ارباب بی کفن سلامی جانانه نثار کردن. برای خانواده های جدید بحث‌های تبیین مکتب اسلامی راه انداختیم و از دعوت مکتب اسلامی برای ۱۷ ربیع گفتیم، که ان شاالله تا وقت هست بلیط تهیه کنید با قدرت در مشهدحضور یابید . وقت نماز شد دل‌ها به یاد خدا آرام گرفت. ☺️ بساط سفره پهن شد و همه بر خان نعمت خدای کریم نشستند و لقمه زدند.😋😋 در گرماگرم روز وقتی خورشید به اوج درخشندگی اش رسید :🌞 نگاه‌ها گرمتر، قلب‌ها مهربان‌تر ،عزم‌ها قوی‌تر و باورها امیدوارتر از قبل گشته بود. میدانم همه و همه از دعای خیر ❤️صاحب و مولایمان❤️ بود. همانطور که علمدارهای مخلص مکتبی یادمان داده بودند با تبعیت از قرآن و فرمایشات حضرات معصومین علیهم السلام و استغاثه به مولای غریب و تنهایمان بود که فهمیدیم می‌توانیم💪 میتوانیم 💪 بدون تبصره و بخشنامه های بالاسری در کنار هم سرپرست و اولیایی خوب برای فرزندانمان باشیم. خیلی خیلی بهتر از آنچه تا کنون برایمان سرپرستی کرده بودن. «مکتب اسلامی غرب تهران »