🔺️در برخورد با طالبزاده بیش از همه معنویت و تکلیفگراییش ادم را جذب میکرد چیزی که بازی، ریا و خودنمایی نبود. او هم مثل خیلی از همنسلیهایش زندگی معمول دوره رژیم شاه را کرده بود، تا ته ینگه دنیا رفته بود، در حوزه تخصصیش هم رشد حرفهای کرده بود ولی انقلاب او را بیدار کرده بود.
🔺️غرب را بالا اورده بود و همه تجربه و زندگیش را وقف انقلاب و اسلام و مردم کرده بود. هیچ وقت نمایش بازی نکرد، معنویتش در عبادت فردی و احساس تکلیف فراگیر و فعالیت همیشگی و رحمت به ادمها و تواضع حتی نسبت به خیلی پایینترها از خودش بروز مییافت نه در ادا و اطوار و مذهبینمایی.
🔺️او از همان ابتدا هم با تبدیل شدن به قله و هم به صورت اگاهانه به تربیت نیرو میپرداخت. باوجود سرشلوغی و سختی پیدا کردن و بیماریش برای ادمها وقت میگذاشت حتی تا اصلاح چیزهای کوچک در کار مستند اولیها. پشت خیلی از حزباللهیهای نسل سه و چهار ایستاده بود بدون انکه خود را نمایش دهد.
🔺️شجاع بود، در موضوعات مختلف ورود میکرد، از جنگ تا بوسنی، امریکا و... حاضر بود. به ژورنالیسم تحقیقی میپرداخت و نتایج تحقیقاتش را ارائه میکرد، در هژمونی رسانهای و تخریبها مغلوب نمیشد و خلاف مسیر رودخانه شنا میکرد. البته همه کارهایش به یک اندازه دقیق یا ورای نقد نبود اما شجاعانه بود.
🔺️کار واقعی میکرد در برابر دهها سازمان بیخاصیت دیپلماسی، دیپلماسی فرهنگی، رسانهای، علمی و... روی نقاط اصلی دعوا بیمحابا دست میگذاشت و تمرکز میکرد تا به نتیجه برسد. افق نو، عمار، راز، عصر و... نمونههایی از این جدیت بود. برای طراحی هر برنامه ساعتها وقت میگذاشت و مشاوره میکرد.
🔺️حتی برای تربیت نیرو حاضر میشد به خیلی کارها تن دهد از دبیری جشنواره عمار تا دبیری مجمع فعالان بینالملل تا نقشآفرینی فعال سیاسی تا مشاوره به بچههای رسانهای تا کمک به راهاندازی افق، تا نادر شو و.... او حاضر بود.
🔺️جامعیت داشت. تک چشمی نبود. هم فرهنگ برایش مهم بود هم اقتصاد هم اجتماع هم سیاست هم امنیت هم دوست هم دشمن و البته آدمهای مختلفی که دراین فضا بودند. اساسا مدل کارش را از مستند به برنامه گفتگومحور تغییر دادتا بتواند جبهه گسترده را پوشش دهد. هر ادم جدی به او معرفی میشد روی هوا میقاپید.
ابتکار و خلاقیت داشت. کار روتین نمیکرد. هم در ضدحمله به دشمن و مفسدین و غربگراها و محافظ کارها جدی بود، اما در حاشیهها نمیماند به متن برمیگشت و بالاتر از صدحمله، آفند مبتکرانه میکرد. افق نو و استراتژی اوردن و تجمیع بدنه معترض و مستضعف در غرب و امریکا یک نمونه بود.
🔺️وقتی همه برای اوباما دل ضعفه میرفتند او از دو سال پیش برنامه برای برهم زدن نظم انتخابات امریکا داشت. در زمانهای که حتی مخالفین نظم مستقر مثل مایکل مور غلاف میکردند، او میخواست خط سوم را در امریکا احیا کند که یکی از برنامههایش اوردن یکی از کاندیدهای مستقل به ایران بود که نشد.
🔺️رصد دقیق داشت به داخل و خارج. ازاینها بود که نخوانده و ندیده و نشنیده نداشت. تحجر نداشت و از فهم هرچیز جدید استقبال میکرد و با ارتباطات گسترده از رصدهای دیگران بهره میبرد. اینگونه عقب نمیماند. با پیشزمینه و شناخت عمیق هم منفعل و واکنشی نمیشد و جاهایی که خیلیها نبودند او حاضر بود.
🔺️هم حامی نظام بود، هم انقلابیِ به دنبال اصلاح و تغییر و عدالت. باوجود انکه مصایقههای متعدد در حقش شده بود، از نظام دفاع میکرد اما این دفاع با ماستمالی و مالهکشی و توجیه نبود. از کارهای انتقادی و عدالتخواهانه حمایت میکرد هم در خروجیهایش مثل راز و عصر میامد هم پشت صحنه کمک میکرد.
🔺️خیلی ایدهها و کارها داشت که به سد دیوانسالاری برخورد اما او پشت هیچ سدی نمیماند. هر تهدیدی را به فرصت تبدیل میکرد. افق نو را که در تهران نگذاشتند عمل شود به بیروت برد، کارهایی که در عمل نمیگذاشتند به رسانه، چیزهایی که در دراخل نمیشد در خار ج و بالعکس و خلاصه راهی پیدا میکرد.
🔺️برای عمار مشفقانه و همراهانه وقت میگذاشت. بچهها و جلیلی ازاد بودند و او دخالتی که کار را برهم بزند نمیکرد، اما حضورش هم نمادین نبود و کمک و نظارت واقعی میکرد. بهویژه بخش نقد درونگفتمانی را از صفر تا صد میدید و برایش مهمترین بود. پابهپای بچهها در هر جلسه و کوی و برزنی میامد.
🔺️مریض بود، هم قلب هم ماجرای معروف بیولوژیک هم شیمیایی و جانبازی و... اما از پا نمیافتاد. یکبار در افق بودیم چند بار بین طبقات برای ارتباط با خارج جابجا شد ولی به روی تیم نیاورد. بچهها که رفتند خسته و با لبخند گفت رعایت سنوسال ما را نمیکنند ولی باز که صدایش کردند با لبخند رفت.
✍
#محمد_صادق_شهبازی
✅
@teribon_ir