🌺
#برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#محمد_بیدآبادی (قدس سره)
محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحكما (زنده در قرن سیزدهم هجری) چنین مینگارد :
بر اولوالالباب معلوم و مفهوم باد که عالیجناب، مقدس القاب، کروبی آداب، ملا محمد مازندرانی ساکن بید آباد اصفهان، مولد موصوفش مازندران و مقر و مسکن معروفش اصفهان و صاحب اکسیر اعظم و عالم کیمیایی معظم بود.
و در حجرة نشیمن خاصش که تلامذه بسیار از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند فرش بوریا و به اطراف و حواشیش پوست گوسفند، گسترده بود و بر آنها می نشستند و اَعِزّه و اشراف و اعیان و اکابر زمان خدمتش را مایه افتخار می دانستند.
از آن جمله وكيل الدوله ثانی ایران یعنی علی مراد خان زند با کمال تعظیم و تواضع به دیدنش آمدند، آن ذات مقدس، آن سلطان والا جاه را در مجلس خود با فقرائی که در آنجا حاضر بودند هم سلک و هم نشین نمود. آن سلطان والا شان به قدر هفت هزار تومان نقد از مال خالص حلال خود، که از زراعت حاصل نموده بود که در آن زمان قیمت بیست و هشت هزار خروار دیوانی غله باشد نزدش گذارد و عرض نمود که این نقد را به مستحقین و فقرا قسمت نما، آن عالی جناب از روی استغنا فرمود من مستحق نمی شناسم مستحق شناس خدا می باشد و فرمود این مال را به رعایا
بده.
عرض نمود که من با رعایا به شرکت زراعت نموده ام و موافق عدل و قسط و حساب، ایشان بهره خود را برده اند و من بهره خود، فرمود اگر چنین است ای بنده مسلط خدا به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با برات نزد تو می فرستم تو به دست خود به ایشان بده آنچه در برات نوشته ام، زیرا که موافق احادیث صحیحه اگر تو به دست خود یک دینار انفاق نمائی بهتر از آن است که من مال تو را، به اذن تو هزار دینار انفاق نمایم. و مرحوم آقا محمد بیدآبادی مذکور به نفس نفیس خود به در دکان خباز و بقال و قصاب و علاف و عقار و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود و عیالش را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه می برد و در این بابت اعانت از کسی قبول نمی کرد. و جامه های وی کرباس و پشمينه كم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت و چند دستگاه شعربافی هم داشت و قدری هم زراعت مینموده(1)
منابع :
1.رستم التواریخ ص405 الی 408
تذکره المتقین ص12 و 13
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar