‍ ‍ #عصر_جمعه سید باقر بن عطوه علوی حسنی می گوید: پدرم عطوه زیدی مذهب بود. ایشان مریض شد و مرضش طوری بود که اطبّاء از علاج آن عاجز بودند. در ضمن از ما -پسران خود- به جهت اینکه #شیعه_دوازده_امامی بودیم آزرده بود. و مکرر می گفت: من شما را تصدیق نمی کنم و به مذهبتان روی نمی آورم، مگر وقتی که صاحب شما [حضرت] مهدی عج بیاید و مرا از این مرض نجات دهد. اتفاقا شبی در وقت نماز عشاء، ما همه یکجا جمع بودیم. ناگهان فریاد پدر را شنیدیم که می گوید: بشتابید. وقتی با سرعت به نزدش رفتیم، گفت: بدوید و صاحب خود را دریابید، که همین لحظه از پیش من بیرون رفت. ما هر قدر دویدیم کسی را ندیدیم. برگشتیم و سؤال کردیم: جریان چیست؟ گفت: شخصی به نزد من آمد و گفت: یا عطوه! گفتم: تو کیستی؟ فرمود: من #صاحب_الزمان و امام پسرانت هستم؛ آمده ام تو را شفا بدهم. بعد از آن دست دراز کرد و بر موضع درد کشید و بعد از آن چون من به خود نگاه کردم اثری از آن ناراحتی ندیدم. بعد از آن سید عطوه علوی مدتهای مدیدی زنده بود و با قوت و توانایی زندگی کرد. منبع: #برکات_حضرت_ولی_عصر عج، ص۸۲. كانال تذكرة الاولياء🔻 @tezkar