🔴 کاخی ساخته نمی‌شود مگر این‌که کوخ‌های بسیار ویران گردد 🔹 خشم چون زبانه‌های آتش معاویه را در بر گرفت، امّا سعی کرد خود را در انظار جمعیت آرام و صبور نشان دهد. عتبه رو به کرد و گفت: «شب پیش بود که امیر چند صد درهم برای تو فرستاد. تو را کفایت نکرد؟» مهاجر زیر لب گفت: «دروغگوی رذل.» سلیم گفت: «آرام باش مهاجر. خودت را نگاه دار.» 🔹ابوهریره که به زبان آمده بود، گفت: «ای مردم! من این مرد را بهتر از شما می‌شناسم. این کسی است که در مدینه مردم را بر خلیفه شورانده، زبان‌ها را بر او گستاخ کرده و حال در شام نیز قصد فتنه دارد. امیر این کاخ را نه برای لذت نفس خویش، بلکه برای نشان دادن شوکت و عظمت اسلام در برابر رومیانی که همسایه‌ی ما هستند ساخته است. مسلمانان نباید خویش را خوار کنند.» 🔹ابوذر پاسخ داد: «پس پیامبر خدا که در خانه‌ای خشتی می‌زیست، بر حصیر می‌خوابید و شیر بز می‌دوشید، خویش را کوچک می‌کرد؟ یا عمر و ابوبکر که چنین بودند، خود را خوار می‌نمودند؟» صدا از هیچ‌کس برنخاست. 🔹 ابوذر ادامه داد: «ای مردم! آیا رواست که دسته‌ای از حاکمان شب را در کاخ سر کنند و عده‌ای از مردم در بیغوله‌ها بلولند؟ به خدا که ساخته نمی‌شود مگر این‌که کوخ‌های بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمی‌شود مگر آن‌که مردمانی گرسنه شوند.» در زیر سنگینیِ سکوت جمعیت، رنگ از چهره‌ی رخت بست و عرق سردی بر پیشانی‌اش نشست. 💢 بخشی از رمان بلند «پس از بیست سال» نوشته‌ی http://eitaa.com/joinchat/3672375298C8acb35579f