کمی جدی
ترسیدم! بدجوری ترسیدم! با همه وجودم ترسیدم!
نه از این که این هفته خودم پرواز دارم! چرا! ترس هم دارد! آدم گناه کاری که کلی حق الناس و حق الله گردنش است مثل من باید از مرگ بترسد. اما این ترس جنسش فرق می کند.
چون صدو هفتاد نفر در این سقوط جانباختند؟ این که ترس ندارد! داغ دارد! اشک دارد! خراش روح دارد!
از این که پدافند سپاه اشتباه کرده؟ این فقط داغ دلمان را داغ تر گذاشت و از عمق جان به آتشمان کشید! خدا می داند خانواده های جان باختگان از این خبر چه حسی دارند! راست میگویند که آدم هر چقدر بزرگتر باشد اشتباهاتش هم به همان اندازه مقیاس میگیرد و بزرگ می شود.
از آبرویم که پای دفاع از این روایت جلوی خیلی ها رفت و حالا طعنه کشم می کنند؟ ای بابا آبروی من حقیر چه ارزشی دارد آخر!
..
از کنار هم چسباندن شماره پرواز هواپیمای اوکراینی که به 52 ختم می شود و توییت ترامپ و انحراف مسیر و اینها؟ خیلی اهل این تحلیلها نیستم! این اتهامات اگر بی سند و مدرک زده شود آمدنیوزیسم است بیشتر؛ چه به نفع انقلاب تمام شود.
..
ترسم از کتمان این حادثه بود! ترسیدم! بد ترسیدم! ما اگر پای انقلاب با همه فرازها و فرودهایش ماندهایم و دردش را میکشیم و فحشش را میخورم گاهی وقتها فقط و فقط به عشق تحویل پرچم انقلاب به دست امام زمان است(ان شاالله) این که به هر دلیلی ممکن است دلمان بلرزد و هوس کنیم خدای نکرده برای چند ساعت افکار عمومی را منحرف کنیم تا شاید بشود اشتباه را گردن نگرفت، فاصله زیاد ما تا هدفمان را نشان داد. به رخ کشید. عذابم داد فکر به این اتفاق.
توجیه بدتر بعضی دوستان این جمله بود: خواستند شیرینی طعم انتقام در دهان مردم زهر نشود. عده ای هم امروز میگفتند: اه! شیرینی انتقام در دهانمان زهر شد. شیرینی انتقام؟ زهرمارمان باد! مگر ما خیر سرمان شیعیان یقاتل علی التاویل و لا تاخذ فی الله لومه لائم نیستیم؟ مگر قرار نیست اگر انتقاممان از سر کینه و دلخوشکنکی بود بلند شویم و چرخی بزنیم تا انتقام فقط برای خدا باشد؟ نمی گویم شادی و خوشحالی از فتح نکنیمها! ولی انقدر مهم؟ پس لا حول و لا قوه الا لله چه می شود؟
..
خدا را شکر
باز هم خدا را شکر که تهش سپاه مثل مرد ایستاد و پذیرفت. حالا از خشمها و فحش ها باکی نیست. هر چه به قله نزدیک تر سنگ ها تیز تر و برنده تر! فقط میماند یک پاکسازی معنوی در دلهایمان و نیتهایمان. شاید هم یک کوچولو مادی!
امین شفیعی
@tirtanz