🔸عوامل و زمینههای متعددی از جمله برنامهریزی درسی نامناسب، ضعف ارتباط با مجامع علمی بینالمللی، نبود دادههای تجربی لازم برای اقناع حکمرانان، و عدم شکلگیری نسلهای جدید در علوم انسانی موجب شدهاند تا این حوزه نتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. این عوامل در کنار مسائل بیرونی نظیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی، شرایط را پیچیدهتر کردهاند.
🔹علوم انسانی جدید، بخشی از نظام علمی مدرن است، اما در ایران این نظام علمی شکل نگرفتهاست. دلیل آن را باید در نبود عقلانیت جدید جستوجو کرد؛ عقلانیتی که پیامد سنت تفکر متافیزیکی است. با وجود اینکه در بسیاری از جنبههای زندگی، از فردی تا اجتماعی، با مشکلات اساسی مواجه هستیم، علوم انسانی ما هنوز نمیداند چگونه باید این مسائل را صورت بندی کند.
🔸ما در بسیاری از پژوهشهای علوم انسانی، ارتباط با واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی ایران را از دست دادهایم. پژوهشگران ما بهجای توجه به مسائل بومی، اغلب مفاهیم کلی و غربی را بدون در نظر گرفتن زمینههای محلی به کار میگیرند. این رویکرد، نهتنها مشکلات ما را حل نمیکند، بلکه فاصله میان علوم انسانی و جامعه را نیز افزایش میدهد.
🔹برای حل مسائل عمیق و پیچیده جامعه ایرانی، نیازمند پژوهشهای گسترده و زمانبر هستیم. اما معمولاً از پژوهشگران انتظار داریم مسائل طولانیمدت را در بازههای زمانی کوتاه حل کنند، که این امر کارآمدی نتایج را کاهش میدهد.
🔸سنت در جامعه ایرانی بهدرستی درک نشده است. ما یا سنت را بهعنوان مانعی در برابر توسعه میبینیم، یا با رویکردی محافظهکارانه مانع از تغییرات ضروری میشویم. این نگاهها باعث شده که نتوانیم از ظرفیتهای پویای سنت برای توسعه اجتماعی بهرهمند شویم.
🔹چرخه ناکارآمدی نباید به بیثباتی منجر شود. اگر به کشورهای دیگر نگاه کنیم، میبینیم که با ارائه راهکارهای عملی و نظری، بحرانها را به فرصتی برای بهبود تبدیل کردهاند. بنابراین، لازم است بستری فراهم شود تا نظریهها نهتنها در حوزههای تئوریک، بلکه در عرصه عملی و مدیریتی نیز اثرگذار باشند.
➕برای مطالعه کامل این نشست
اینجا کلیک کنید.