Shab20_Razaman1402_Mirzamohamadi_a.mp3
36.29M
و استاد : منم و این نفسِ از تب و تاب افتاده منم و چشمِ خرابی که ز خواب افتاده آتش سینهء تنگم به شتاب افتاده جگرم سوخته در قعر عذاب افتاده آنکه مجنون شد و از پای نیفتاده منم آمدم از نفس سوخته باری ببرم آمدم نامه ای از سوی نگاری ببرم آمدم برکتی از گوشه کناری ببرم آمدم نان ز سر سفره ی یاری ببرم هرچه هم بی سر وپا بنده ی تو بد بشود نشده دست گدا محضرشان رد بشود خازن دوزخیان را که بگویند بدم می نشیند عرق ترس، به جان ها کم کم اینطرف هست جهنم که خودت هستی و غم آنطرف هست بهشتی که خوشی مثل حرم می روی از پُل و وقتی که شود آن لبه باز نذر کن ناد علی یکصد و ده مرتبه باز یکطرف هست بهشتی که بود مال علی یکطرف هست کنارت علی و آل علی تو نرو جنت و رو کن به پَر شال علی چون بهشت است فقط زیر پر و بال علی می رویم اشک فشان زود به دنبال علی میشود کعبه ی جانهای همه خال علی چه مسیری است دل عاشقمان بی تاب است نوبت حلقه زدن دور سر ارباب است بعد یک عمر رسیدیم ز حیدر، به حسین می رسد آخر این جاده سر آخر به حسین می نشیند تب مرثیه ی نوکر به حسین میرسد بعدِ علی، رفتن منبر به حسین ولوله میشود از هروله با ضربِ حسین می برد کار، رسانیدن آن سر به حسین آتش هجر و غم سوختگان محشر کرد روضه خوان فاطمه شد، مادرمان محشر کرد چه کسی خواست نباشد چو عبا سر به تنت چه کسی برده ردا و زره و پیرهنت چه کسی کرده فرو نیزه ی خود بر دهنت چه کسی تاخته با نعل، به روی بدنت پسرم آه از آن دست، از آن پا زدنت آه از آن روز که شد پاره حصیری کفنت محشری کرد در این روضه سپس زهرا رفت سر که بر منبر نی رفت، سرم بالا