يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا ، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
سراير- قارن از برادر شيرى حضرت جواد نقل كرد كه گفت: روزى حضرت امام علي النقى با مؤدب خود كه زكريا نام داشت نشسته بود حضرت جواد عليه السّلام آن موقع در بغداد بود امام علي النقى مشق خود را براى معلم ميخواند ناگهان گريه شديدى را آغاز نمود. معلم پرسيد علت گريه شما چه بود جواب نداد فرمود اجازه ميدهى من بحرم سرا داخل شوم، اجازه داد يك مرتبه صداى شيون و گريه زنان از منزل بلند شد.
بعد از اينكه پيش ما آمد علت گريه را پرسيديم فرمود پدرم هم اكنون از دنيا رفت گفتيم از كجا فهميدى فرمود عظمت خدا بر دلم جاى گرفت كه برايم سابقه نداشت فهميدم پدرم از دنيا رفته. آن تاريخ را يادداشت كرديم وقتى خبر آمد معلوم شد در همان ساعت از دنيا رفته بوده.1
کبوترا تو آسمون بالهاشونو بهم دادند
به پیکر امام جواد مانع نور آفتابند
آی کفترا که اون روزا سایه بون آقا بودید
سوالی تو قلب منه تو کربلا کجا بودید
محمد بن ریان می گوید: مأمون برای امام جواد (ع) هر نیرنگی که داشت بکار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و دنیا طلب نشان دهد) ولی نتوانست. چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستاد، دویست دختر از زیباترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری (هدیه ای) بود، داد تا پیشکش امام کنند، ولی امام به آنها هم توجهی نکرد، مردی بنام «مخارق» آوازه خوان و تار زن و ضرب گیر بود، که ریش درازی داشت و به دعوت مأمون آمده بود، مقابل امام جواد (ع) نشست و صدای عرعر الاغی را در آورد.
اهل خانه به دورش جمع شدند، شروع کرد با سازش نواختن، ساعتی آواز خواند، امام جواد (ع) به او توجهی نمی کرد و به چپ و راست هم نگاه نمی کرد، سپس سرش را به جانب او بلند کرد، و فرمود: ای ریش بلند! از خدا بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش افتاد و تا وقتی که مرد ، دستش کار نمی کرد و فلج شد.
یا امام جواد (ع)! قربان غربتتان آقا! در حضور شما مجلس لهو و لعب برگزار کردند، ساز زدند و آواز خواندند و به شما توهین کردند. اما عرض می کنم یا امام جواد (ع) این اولین بار نبود که این چنین، توهین می کردند. نبودید ببینید، مردم شام چطور به خاندان رسول الله (ص) اهانت کردند.
جمعیت بسیار زیادی جمع شده بودند و همه شادی می کردند، طبل و دف می زدند و می رقصیدند. خاندان رسول الله(ص) را بر روی شتران بی جهاز، در منظر نامحرمان، می گرداندند. از روی پشت بام ها با خاک و خاکستر اهانت می کردند2... .
حسین
الا لعنه علی القوم الظالمین
1-بحارالانوار زندگانی امام جواد (علیه السلام)
2-کلینی ، اصول کافی ، ج 2 ، ص 417 ، ح 4.
محمد باقر کمره ای ، در کربلا چه کذشت ؟ (ترجمه نفس المهموم )، ص 552