داستــــان‌هـــای پنـــــدآمــــــوز ✍موضوع: 🔶توشه بر دوش، به سوی ! @torraanj زهری می گوید: در شبی تاریک و سرد، علیه السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، می رود. عرض کردم: - یابن ! این چیست، به کجا می برید؟ حضرت فرمودند: - زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. می برم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم!) گفتم: - یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هر جا می خواهی ببرد. فرمودند: - تو را به بگذار من خودم یار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش! زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد: - یابن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن می گفتی، اثری ندیدم! فرمود: - سفر آخرت را می گفتم و سفر نظرم بود که برای آن آماده می شدم! سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانه های نیازمندان توضیح داد و فرمود: - آمادگی برای مرگ با دوری جستن از حرام و خیرات دادن به دست می آید. 📚✍بحارالانوار جلد ۱ @torraanj